کورش عزيز! سلام،

نوشته زير نقدى است بر طرح پيشنهاى رفيق حميد. لطفا در همان سطح توزيع کنيد.

من ورژن اول را روز ٢٠ آوريل براى رفيق حميد فرستاده بودم که تاکنون بين رفقا پخش نشده است. خواهشم اين است اين ورژن دوم و قدرى تدقيق شده را در همان سطح که ديگر نوشته هاى در اين مورد پخش شدند، توزيع کنيد.

با تشکر:

ايرج

٢٦ آوريل ٢٠٠٤

ملاحظاتى در باره

"ضرورت تشکيل حوزه هاى حزبى در خارج کشور" نوشته رفيق حميد تقوائى

طرحى براى انقباض حزب در خارج کشور، طرحى متناقض با

حزب و قدرت سياسى و حزب رهبر انقلاب

ايرج فرزاد

حزب کمونيست کارگرى مدام در تلاش بوده است تا بنيان تشکيلات و ساختمان حزبى را مطابق با سياستهايش بنا کند و مدام بازسازى و بازبينى و آنرا آپ ديت کند، نقاط ضعف و کمبودها را بشناسد و براى آنها چاره جوئى کند. در اينکه حدادى کردن تشکيلات حزبى و شناخت موانع پيشرفت مابه ازاى تشکيلاتى سياستهاى حزب بايد يک مشغله رهبرى حزب باشد، شکى ندارم. بحث من در رابطه با طرح رفيق حميد قبل از اينکه به اختلاف بر سر روشها و شيوه هاى چاره جوئى وضعيت تشکيلات حزب در خارج کشور بپردازد، در درجه اول نگرشى را به نقد ميکشد که به نظر من فاقد يک پيوستگى و تداوم است. حزب کمونيست کارگرى در کليت خود و در خارج کشور بطور مشخص تاريخ و پروسه اى از تطابق و يا ناخوانائى سياستها با آرايش نيروهاى خود و ما به ازاى تشکيلاتى و حزبى را پشت سر دارد. نگرش حاکم بر طرح رفيق حميد متاسفانه اين تاريخ مشخص و معرفه را قلم گرفته است. در وهله اول اين نگرش مورد نقد من است. در ادامه اختلاف خود با روش و شيوه برخورد به معضلات تشکيلات حزب در خارج کشور را نيز توضيح ميدهم.

اولين و مهمترين نقطه اختلاف من با تعريف خصوصيات حوزه حزبى در خارج کشور يعنى بند ١ شروع ميشود:

"١-حوزه ها از اعضا و کادرها تشکيل ميشوند و واحد پايه تشکلهاى شهرى هستند"

اين تعريف به نظر من با توجه به تاکيدى که رفيق حميد در مورد تفاوت با حوزه هاى محل کار و زيست کارگران در داخل کرده است، يک سياست جديد و به نظرم متناقض با نه تنها سنن حزب کمونيست کارگرى، بلکه حتى با سننى است که حزب کمونيست ايران بر مبناى آن تشکيل شد.حزب کمونيست کارگرى ايران اساسا طبق طرح نادر يعنى حزب کادرهاى کمونيست تاسيس شد و اعلام رسمى تشکيل حزب در کنفرانس کادرها صورت گرفت. از دوران اولين تلاشها براى تشکيل حزب کمونيست کارگرى بحث استوار بودن حزب بر کادرها و تفاوت بين کادر و عضو حزب همواره يک تاکيد جدى منصور حکمت بوده است. ( به: "توضيحاتى در باره فعاليت با حزب کمونيست کارگرى، منصور حکمت ١٤ نوامبر ١٩٩١، سايت منصور حکمت؛ و" عضويت در حزب کمونيست کارگرى" مصاحبه با منصور حکمت، ايسکرا شماره ٧، ١٢ ژوئن ١٩٩٨ بعنوان مثال مراجعه شود. هر دو اين فايلها ضميمه اند)مسئوليت حزب بر عهده کادر حزب است و عضو حزب مخصوصا با توجه به تعريفى که در همين مصاحبه مورد اشاره من با منصور حکمت از آن شده است، هيچ مسئوليتى ندارد. ادغام اين دو مقوله و تجديد نظر در تعريف از واحد پايه اى حزب( اينجا با تاکيد بر تشکيلات حزب در خارج) بعنوان جمع و حوزه متشکل از کادر و عضو و در نتيجه سپردن مسئوليت سياستهاى حزب بر عهده عضو، تغيير يک سياست تشکيلاتى و اعلام يک سياست جديد در مورد تعريف از کادر و عضو است و تصميم حزب و منصور حکمت براى گسترش خود به يک حزب توده اى و وسيع در خارج کشور را زير سوال ميبرد و در نتيجه اين سياست انقباض، نقض همان سياستى است که منصور حکمت در رابطه با تعريف از عضو حزب کمونيست کارگرى باز در همان مصاحبه بدست داده است. از نظر من اين تعريف منصور حکمت از تفاوت کادر و عضو و همسانى جايگاه آنها در طرح رفيق حميد تغيير يکى از موازين پايه اى حزب کمونيست کارگرى و دور زدن سير يک پروسه و تاريخ معين است.

در مورد سروسامان دادن به وضعيت تشکيلات حزب، طرح رفيق حميد به نظرم باز يک بدعت گذارى بدون در نظر گرفتن پيشينه تاريخى است. ما علاوه بر کادرها و جلسات کادرها، در باره خانه هاى حزب، جلسات مجمع عمومى اعضا مصوبه و قرار داريم. به نظرم بجاى اين سياست انقباضى و عقب نشينى از حزب متکى به کادرها و هم زمان حزب فراگير و اعضا زياد و وسيع، انتظار اين هست که بحث تعهد کادرها براى پيشبرد وظايف خود و قرار ديگر پلنوم دهم يعنى فونکسيون بازرسى و عرض اندام حزب در خارج کشور بعنوان عرصه اى قائم بالذات و مهم در موضع حزب براى کسب قدرت سياسى در ايران را فعال و احيا کنيم و علل پيش نرفتن قرارها و مصوبات را جويا شده و پيگيرى کنيم.بعلاوه اين شيوه سازماندهى حزب در خارج کشور و تعريف از ارکان پايه اى حزب، با وضعيت عمومى حزب و اوضاع سياسى ايران و شرايط کنونى فعاليت حزب و نقشى که تشکيلات حزب در اين رابطه دارد در تباين است. اين طرح بيشتر براى يک حزب در دوره استيلا و تعرض استبداد و دوره هاى عقب نشينى و حفظ نيرو و روى آورى به فعاليت مخفى مناسب است تا براى يک حزب علنى کار، حزب مدعى قدرت سياسى و حزب رهبر انقلاب جارى و در دستور روز. انتظارم اين بود که با توجه به اوضاع سياسى ايران و بحث حزب و قدرت سياسى و موضع منصور حکمت در مورد امکان پذيرى پيروزى کمونيسم در ايران و مصوبات کنگره چهارم، ما به تدريج بسوى ايجاد مقرها و دفاتر و آفيسها و لوکالهاى علنى حزب در خارج ميرفتيم. در طرح رفيق حميد پروسه برعکس است. از آن فراتر اين طرح با وضعيت فعلى تشکيلات خارج کشور حزب هم خوانائى ندارد، و بجاى توجه به وزن حزب و تعداد اعضاى حزب در شهرهاى بزرگ خارج، از مواردى که من نميدانم معيار موفق بودن آنها از کجا آمده است، اصول ساخته شده است. آيا مثلا در جائى نمونه يک حوزه موفق را داشته ايم؟ آن موفقيت در چه عرصه اى بوده است؟ مثلا آموزش؟ ولى اگر حوزه اى نتوانسته باشد در اين شرايط که حزب در آن قرار گرفته توجه محيط فعاليت خود را به خود جلب کند، اگر از نظر مناسبات درونى و حتى در رابطه با سلسله مراتب حزبى نمونه خوبى هم بوده باشد، به نظرم بعنوان نمونه قابل تعميم به کل تشکيلات خارج حزب نمونه موفقى نيست. آيا در حال حاضر که تشکيلات شهرهاى ما اعضا بين ٥٠ تا ٨٠ نفر دارند، مروج حزبى، برود در جمعهاى کوچک آموزش دهد و مبناى سوخت و ساز و ارتباط با کميته شهرى و کشورى، چندين حوزه کوچک شده قرار گيرند؟ چه عاملى غير از مساله امنيت و اختناق ميتواند اين انقباض و عقب نشينى از حزب بزرگ و واحدهاى پايه بزرگ به جمع هاى کوچک را توضيح دهد؟ آيا مورد حوزه غير اجتماعى، اما از نظر ضوابط درون حزبى منظم و "سرخط" بر واحدهاى بزرگتر و اجتماعى و مورد توجه جامعه ارجحيت دارد؟ آيا حتى همان روابط روتين حزبى و سلسله مراتب هرمى با تقسيم انرژى کميته هاى شهرى بين واحدهاى کوچکتر و پيشبرد هر امر ديگرى از آموزش گرفته تا بسيج و عضو گيرى و غيره بهتر پيش ميرود يا از طريق رفع موانع پيشبرد طرحهاى تاکنونى و تصميم به پيگيرى اجراى آنها؟ من مشکلى نميبينم اگر در شهرهاى دور افتاده با تعداد کم اعضا و کادرهاى ساکن آن، حوزه و جمع مطالعاتى هم تشکيل دهيم و يا ترتيباتى براى آموزش اعضا جديد بدهيم. اما اين استثناها را به قاعده و اصل تبديل کردن و حذف يکباره پيشرويهاى تاکنونى حزب را نتيجه گرفتن، مضر و زيانبار ميدانم. بحث من اين است اولا اگر يک سياست و يک موازين اساسى تشکيلاتى يا يک سياست منصور حکمت و حزب را تغيير ميدهيم و يا ميخواهيم در آن تجديد نظر کنيم بايد مقدمتا دلائل و ضرورت اين تغيير را هم بيان و مستدل کنيم. طرح رفيق حميد، از نابسامانى وضعيت تشکيلات خارج کشور حزب، تلويحا و ضمنى ناکارائى و نادرستى سياستها و موازين تاکنونى حزب را پيش فرض گرفته است. (رفيق حميد با اين جمله حتى تصريح کرده است که حزب در خارج دچار بى شکلى سازمانى است: "اين بى شکلى سازمانى انجام فعاليتهاى روتين حزبى را ناممکن ميکند") رفيق حميد با حرکت از اين پيش فرض به نظرم غير دقيق و نادرست، به ناکارائى و نادرستى و يا نالازم شدن حزب کادرها، جايگاه خانه هاى حزب و مجمع اعضا و قائل نشدن به تفاوت تعريف از جايگاه و مسئوليت کادر و عضو حزب رسيده است. ثانيا به نظر من ليدر حزب، دفتر سياسى و يا هيات دبيران حزب اگر بخواهند سياستهاى تاکنونى حزب را تغيير بدهند، تامل و مکث بيشترى را مى طلبد. بدون يک بحث اساسى در مورد دلائل تغيير سياستها و شيوه هاى تاکنونى سازماندهى فعاليت حزب کمونيست کارگرى در خارج کشور و بدون بررسى تاريخ و پروسه شکل گيرى تشکيلات حزب در خارج و طرح شفاف دلائل شکست و يا عدم موفقيت و عدم کارائى آنها، هر طرح جديد سازماندهى حزب ميتواند سردرگمى و اغتشاش ايجاد کند.