-- Logo ---->

سالگرد ۲۲ خرداد، روز عروچ یک جنبش بورژوایی سبز پوش

 

سالگرد 22 خرداد روز معرکه گیری "انتخابات" جمهوری اسلامی وسپس به میدان آمدن جنبش بورژوایی سبز نزدیک است. طرفین این کشمکش و جنبشها و جریانات و احزاب مختلف بنا به منفعت طبقاتی و سیاسی خود این واقعه را جمع بندی میکنند. ما هم  همین را داریم به سرانجام میرسانیم.اما بدوا لازم است، حقایقی را یادآور کرد که یکسال قبل و در فضای ملتهب جامعه و در دورانی که صدای ارتجاع سبز بالا بود، ما کمونیستها و بخشی ار فعالین و رهبران کارگری صدای متفاوت و متمایزی را نمایندگی کردیم. نوشته زیر تحت عنوان "چند درس بدیهی تحولات سیاسی کنونی" ازرحمان حسین زاده از این دست است. صحت احکام و نتیجه گیریهای این نوشته را وقایع یکسال اخیرتایید میکند. به همین دلیل نشریه اکتبر انتشار مجدد آن را لازم دانست. در بطن تجربه مهم یکساله اخیر، بر خلاف دوران اولیه گوش شنوا و عطف توجه به سیاست و موضع کمونیستی و کارگری در قبال کشمکش دو بخش سیاه و سبز بورژوازی بیشتر شده است. سرنخهای این واقعیت امید بخش را در اول مه امسال دیدیم و گسترش هدفمند آن تا عروج جنبش متمایزطبقه کارگر در مقابل کلیت بورژوازی تماما در گرو سیاست و پراتیک کمونیستهای طبقه کارگر است. این روند را باید تقویت کرد.

نشریه اکتبر  

         

چند درس  بدیهی تحولات سیاسی کنونی

رحمان حسین زاده

تحولات سیاسی بعد از نمایش "انتخابات" جمهوری اسلامی درسهای متعددی دارد. روندهای جدیدی در حاکمیت سیاسی ایران، در صف  اپوزیسیون ودر جنبش اعتراضی وموقعیت جنبشها و احزاب  سیاسی گشوده است. در سمینار امروز نمیتوان به همه جوانب این مسائل پرداخت. من به طور فشرده بر محورهایی تاکید میکنم.

 

1-     "گسست مصلحتی"

 برای توضیح ماهیت تحرک وسیع اعتراضی زیر پرچم سبز موسوی "گسست مصلحتی" مورد نظر پوپولیستها را نباید پذیرفت.  بین وقایع روز بیست دوم خرداد یعنی  روز انتخابات و حرک اعتراضی  روز بیست سوم پیوستگی واقعی وانکارناپذیری وجود دارد. همان نقطه عزیمت ها و نیروها وجریاناتی که مردم را به پای صندوق رای جمهوری اسلامی کشاندند، همانها سازندگان و رهبران تحرک اعتراضی روزبعد تحت پرچم سبز موسوی هم بودند.این وقایع را دو جناح حکومتی قبل از انتخابات پیش بینی کرده بودند و خود را برای آن آماده کرده بودند. موسوی و جناح وی اعلام کرده بودند که "تقلب" خواهد شد و آن را نمی پذیرند و سخنگوی جناح حاکم کیهان شریعتمداری گفته بود که طرف مقابل شکست میخورند و به خیابان می آیند و باید در مقابلشان ایستاد. سیر وقایع به همین شکل پیش رفت. در نتیجه اگر سیاست شرکت نکردن در نمایش انتخاباتی و تحریم آن از جانب هر بخش از مردم درست بود، شرکت نکردن و همراه نشدن با موج اعتراضی سبز موسوی به عنوان بخشی از خود جمهوری اسلامی درست است.   جریانات  پوپولیستی که این رویدادها را "انقلاب" نامیده اند، لطفا توضیح دهند این چه انقلابی است که روز قبلترآن  کوچکترین ابراز وجودی در مقابل معرکه گیری "انتخاباتی" جمهوری اسلامی ندارد. توضیح دهند این گسست مصلحتی در خدمت توجیه کدام منفعتها و مصلحتها و مواضع بکار گرفته میشود؟

 

2-      صف بندی نیروها در جریان انتخابات و بعد از انتخابات 

نمایش انتخابات ایندوره در فضای داخلی و بین المللی متفاوتی برگزار شد. در سطح بین المللی ، قدرتهای بزرگ بورژوایی و کشورهای غربی امید زیادی به آن بستند. در دوره انتخاب مسیر سازش با جمهوری اسلامی در انتظار ظهور "سید خندان" دیگری بودند. در همین راستا بازار گرمی کردند. رسانه های غربی و مشخصا شعبه های فارسی زبان آنها همچون بی بی سی و صدای آمریکا و ... سنگ تمام گذاشتند و

اساسا در کنار جناح موسوی قرار گرفتند. در سطح داخلی نیز، علاوه بر جریانات و نیروهایی که قبلا هم در جریان دوم خرداد، در حمایت از خاتمی 8 سال در چشم مردم خاک پاشیدند، این بار نیروهای بورژوایی بیشتری در کنار انتخابات جمهوری اسلامی و جناح به اصطلاح "اصلاحات" قرار گرفتند. بخشی از نیروهای بورژوایی ملی و قومی  که در دوره گذشته به گزینه نظامی پنتاگون و بوش امید بسته بودند، این بار سرخوردگی خود را با مجیزگویی جناحی از جمهوری اسلامی و تایید نمایش انتخابات آن جبران کردند.  از "تحرک مطالبه محور" و امثال داریوش همایون و کمپین یک میلیون  امضاء و ملی گرایان و قوم پرستان کرد و غیر کرد  امثال حزب دمکرات کردستان مردم را به شرکت در این نمایش تشویق کردند. دامنه اپوزیسیون پرو رژیم حامی انتخابات بیشتر شد. این بخشی از تغییر صف بندی سیاسی در این ماجرا بود. همین صف بندی در فردای بعد از انتخابات و این بار در جریان تحرک اعتراضی زیر پرچم سبز خود را حفظ کرده است. نیروهای بورژوایی بیشتری زیر نام اپوزیسیون در معرکه گیری جدید  بعد از انتخابات در کنار جنبش سبز موسوی و جناحی از جمهوری اسلامی هستند.این صف بندی طبقاتی جدید  را طبقه کارگر و صف آزادیخواه مردم ایران باید جدی بگیرند.

 

3- ماهیت جنبش اعتراضی بعد از انتخابات:

جنبش اعتراضی بیست سوم خردادبا شرکت وسیع مردم متوهم، تداوم نمایش انتخابات بیست دوم خرداد با حضور وسیع مردم متوهم است. همان نیروها و انگیزه های غیر متجانسی که پای صندوق رای به نفع  جناح "اصلاحات" رفتند، همان نیروها و انگیزه ها تحت هژمونی جنبش سبز موسوی به میدان آمده است. مطالبات "ابطال انتخابات"  و "رای من کو و رای من را پس بدهید" به گویاترین شکلی به هم پیوستگی این دو مرحله و عینا پوچی این دو مرحله و  سرخوردگی و فریب خوردگی این مردم در جریان انتخابات را نشان میدهد. نتایج اعلام شده نمایش انتخابات تغییر موازنه قدرت بالایی ها را منعکس میکند. جناح شکست خورده برای پیشبرد اعتراض و امر خود دستش از اهرمهای قدرت و فشار موثر دربالا کوتاه شده است. به این دلیل مشروط و محدود به پایین و خیابان متوسل شده است. جنبش سبز موسوی حاصل این روند است. جنبشی در چارچوب نظام است. نهایتا یا باید تمکین کند و راه معامله را طی کند، یا شکست را بپذیرد. این جنبش و رهبری و اهداف آن ارتجاع محض است. واضح است توده مردمی که در این صف گردآمده اند، یکدست نیستند. بخش زیادی مردم کمین کرده علیه کلیت جمهوری اسلامیند که با محاسبه تضعیف جمهوری اسلامی هم پای صندوق رای رفتند و هم در این تحرک شرکت دارند، بخشی تحت تاثیر نیروهای اپوزیسیون پرو رژیم به این دام افتادند و بخشا از سر توهم و امید بستن به وعده وعیدهای جانیان اسلامی کاندید شده در این مسیر گام گذاشتند. به کل این مردم باید گفت این مسیری که در آن گام گذاشتند اشتباه است، همانطور که در دوره دوم خرداد و خاتمی اشتباه بود. مردم را به ترک این صف و ایجاد  صف متمایز و آکتیو به زیر کشیدن کلیت جمهوری اسلامی باید راهنمایی کرد.

4- پوپولیستها قربانیان جنبش سبز موسوی:

شرکت وسیع مردم در این جنبش و تحرک بعد از انتخابات باردیگر از میان نیروهای چپ قربانی گرفت. انقلاب همگانی فوریه منشویکها و بسیاری از سوسیالیستهای پوپولیست را قربانی گرفت و با خود برد . چپ وسیع مقطع انقلاب 57 ایران با دنباله روی از جنبش همگانی تقدیس آن و رها کردن جنبش و افق طبقاتی شفاف قربانی شد. تمکین اولیه  چپ کردستان عراق در مارس 1991  به هژمونی جنبش همگانی و ملی لطمات جبران ناپذیری وارد کرد و سپس با طرح نقد کمونیستی مسیر جدیدی پیدا کرد.متاسفانه با نادیده گرفتن همه این تجارب این بار نیز نفس حضور وسیع مردم و توده ای بودن این جنبش تعدادی از نیروهای چپ را با خود برد و قربانی گرفت. در این میان مواضع پوپولیستی حزب کمونیست کارگری و لیدر آن از همه نخ نما تر است. چشم بسته قاطی این جنبش و به قول خودشان دنباله رو این "انقلاب" شده اند. گویا از درون میخواهند جنبش سبز را به جنبش سرخ تبدیل کنند.(توهم کودکانه) عوامفریبانه مرز بین  یک جنبش خود جوش که هنوز هژمونی و رهبری خاصی ندارد را با یک جنبش سبز ارتجاعی صاحب کاراکتر ومطالبه ارتجاعی و از قبل معماری شده رامخدوش میکنند. به این  اپورتونیسم و تناقض در موضع سیاسیشان جواب نمیدهند که چطور است روز انتخابات به میلیونها مردم میگفتند در انتخابا ت شرکت نکنید و درست روز بعد به هزاران هزار نفر از همان مردم که دنباله رو موسوی با شعار "ابطال" انتخابات" بر عکس میگویند، شرکت کنید. مبنای این اپورتونیسم سیاسی ، پوپولیسم شناخته شده ایست که سرنگونی طلبی به هر قیمت کل  فلسفه وجودی این جریان و هم "استراتژی وهم تاکتیک" آن را تشکیل داده است. در این راستا دنباله رو  هر جنب و جوشی مستقل از کاراکتر و سیا ست آن هستند. همین نگرش پوپولیستی و سرنگونی طلبی سطحی آنها را به شرکت در تحرک هخا  و الاحواز و ناسیونالیستها آذری کشاند و با همین منطق امروز دنباله رو جنبش سبز موسوی و اولین قربانی چپ در جریان این تحول هستند.

 

5- سیاست کمونیستی چیست و چه باید کرد؟

 

سیاست کمونیستی و کمونیستها تمام قد در مقابل این رویداد باید قد علم کنند.  با سیاست  زیر و رو کننده کمونیستی به جنگ  فضای حاکم و افکار حاکمه  و جنبش عروج کرده کنونی بروند. سیاست "دنباله روی انتقادی" و "تغییراز درون" جنبش سبز یک توهم پوپولیستی و کودکانه بیش نیست. صریح و سر راست باید گفت این جنبش نه تنها ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم ندارد، بر عکس علیه آن است. جنبش آزادیخواهانه به نفع طبقه کارگر و مردم محروم از تقابل با کلیت جمهوری اسلامی و جنبشهای ارتجاعی  امثال جنبش سبز موسوی سربلند میکند. لازمست صریح به مردم گفت اشتباه شرکت در انتخابات را با اشتباه  شرکت در بازی قدرت جناحهای جمهوری تکرار نکنید. گوشت دم توپ کشمکش خیابانی آنها نشوید. "ابطال انتخابات" و تکرار انتخابات دردی از طبقه کارگر و مردم محروم دوا نمیکند.راه مبارزه موثر از کانال غرولندها و به میدان کشیدنها توسط موسوی و کروبی و شرکاء نمیگذرد . به فراخوانهای اینها نباید جواب داد. سیاهی لشکر جنگ اینها نباید شد.  بگذار دشمنان طبقه کارگر از هر دو جناح به سر و کله هم بزنند. ما هم از این فرصت برای تقویت جنبش طبقاتی و سیاسی خود استفاده کنیم. اما راه استفاده کردن این نیست حتما در میدان تعیین شده آنها و در درون تظاهراتهای آنها بازی کرد و گویا پرچم مستقل را آنجا بر افراشت و یا همانند بعضی ها ماجراجویانه و غیر مسئولانه در روزهایی که کل نیروی سرکوب جنایتکاران در آماده باش است و با تحریک سرکرده جنایتکارشان خامنه ای، فتوای قتل همه و از جمله "خودیهای" نظامشان را گرفته، مردم را به تظاهراتی آنورتر فراخوان داد.اگر نگرش آکسیونیستی را کنار بگذاریم ، آنوقت برای رهبران و فعالین کمونیست در مراکز کارگری، در محلات، در میان جوانان و زنان و دانشگاهها، در محیط های عادی اجتماع مردم در این فضای سیاسی داغ و پر جنب و جوش دنیایی کار و ابتکار برای سروسامان دادن به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه وجود داد.

اینروزها محیط کار طبقه کارگر وبه ویژه مراکز کلیدی کارگری ، محلات شهرها، میتواند به محل تجمع و اجتماعات قدرتمند کارگران ، مردم و جوانان و دانشجویان و زنان و مردان آزادیخواه تبدیل شود.بیانیه ها و ادعاناماهای کارگران و مردم در کارخانه ها و محلات علیه وضع موجود، علیه دولت سرمایه داران  و علیه وضعیت قبل و بعد از انتخابات و  طرح مطالبات اساسی همچون آزادی فوری زندانیان سیاسی ، آزادی  بیان و عقیده و تشکل، آزادی، برابری و علیه فقر و فلاکت تبدیل شود. آگاهی و اتحاد و تشکل و انسجام درونی جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه را گسترش داد. صفوف جنبش آزادیخواهانه را محکم کرد و نیروی آن را گسترش داد. گرد آوری نیرو کرد تا با تشخیص تناسب قوای درست و با اراده پیشروان جنبش آزادیخواهانه هر زمان خواستند ابتکارات مبارزاتی دیگر و تظاهرات خیابانی را هم در دستور کار گذاشت. در این شرایط دنیایی کار و فعالیت تبلیغی، آگاهی بخش و سازمانگرانه و اجتماعی پیش پای فعالین و رهبران کمونیست کارگران و مردم و هر جریان کمونیستی خلاف جریان قرار دارد. حزب حکمتیست باسیاست و موضع کمونیستی و خلاف جریانی و رادیکال در این ماجرا میتواند و باید جنبش و سیاست کمونیستی محور اتحاد کارگران و مردم را در فضای سیاست ایران در دسترس قرار دهد. این رسالت تلاش و فعالیت بسیار وسیعتر، هدفمند تر و موثر تر را از حزب ما و رهبران و فعالین آن میطلبد.