از: حميد تقوائى

به: بهرام مدرسى

شماره: ١١١

تاريخ: ٣ فوريه ٢٠٠٤

رونوشت: دفتر سياسى

رفيق بهرام عزيز

در پاسخ به نامه مورخ ٢٢ ژانويه شما در رابطه با نامه هاى انتقادى من به رفقا کورش مدرسى و مصطفى صابر نکات زير قابل ذکر است:

١- سازمان جوانان کمونيست يک سازمان مستقل نيست به اين دليل ساده که "سازمان جوانان حزب کمونيست کارگرى ايران" است و اين در اساسنامه سازمان ذکر شده و در هر شماره نشريه جوانان تکرار ميشود. اين ارتباط در نام، من و شما هر تعبيرى از مستقل و وابسته داشته باشيم، در عرف سياسى و درانظار جامعه به معناى وابستگى سازمان جوانان به حزب است. و بايد هم چنين باشد.

٢- حزب نميتواند با سازمانى که نام حزب را بر خود دارد يک رابطه صرفا معنوى داشته باشد. رابطه ما با فدراسيون و آزادى و زن و اول کودکان صرفا معنوى است اما رابطه حزب با سازمان جوانان خودش نميتواند و نبايد چنين باشد. اعلام يک تشکيلات با نام حزب مستلزم حداقلى از تعهد به اهداف و سياستهاى حزب است. به نظر من عدم انتقاد به سياستهاى جارى و عملى حزب در نشريه سازمان جوانان حداقل تعهدى است که اين سازمان بايد به حزب داشته باشد.

٣- واضح است که منظور من از چاپ نظرات انتقادى، چاپ نظرات مخالف بمنظور پاسخگوئى و پلميک با آن نيست. تذکر شما در اين مورد ربطى به بحث ندارد. سعى کنيد بفهميد بحث واقعا بر سر چيست.

٤-من به سکوت نشريه جوانان در قبال اقدامات و پيامها و اطلاعيه هاى حزب در مورد زلزله اشاره کرده ام. آنهم نه بعنوان انتقاد حقوقى بلکه يک انتقاد سياسى و "معنوى" که شما هم ظاهرا به آن قائل هستيد. اعلام اينکه اين نشريه "ملزم به درج پيام ليدر و اطلاعيه هاى حزب نيست"، بيانگر سياست زياد جالبى از طرف اين سازمان نيست. نقد حقوقى ندارم ولى معنوا معتقدم که اگر قرار باشد اطلاعيه ها و بيانيه هاى حزبى فقط از طريق ارگانهاى رسمى حزب به گوش مردم برسد و ديگر ارگانهاى جانبى و مستقل و وابسته به حزب اينها را درج نکنند و جوابشان هم اين باشد که "ملزم به درج نيستيم" آنوقت حزب بايد بنشيند و فکرى بحال اين سازمانها بکند.

٥- چاپ نوشته هايى که در رابطه با زلزله ذکر کرده ايد اقدام بسيار خوبى بوده است. اما اينها جاى پيام و اطلاعيه هاى حزب و اعلام کميته اضطرارى را نميگيرد. بحث من بر سر سکوت در قبال پيامها و اطلاعيه ها و انعکاس فعاليتهاى حزب بود و نه کلا در مورد زلزله. اينکه نوشته هاى شما بر اساس سياستهاى حزب بوده است فرقى در مساله ايجاد نميکند.

٦- نوشته رفيق کورش نقدى بر سياستهاى رسمى و اتخاذ شده از جانب حزب است. من نامه دوم خودم به رفيق کورش را ضميمه ميکنم. در اين نامه منظور من از انتقاد به مواضع حزب توضيح داده شده . آنچه شما در مورد اختلافات درونى و خط درست و خط غلط گفته ايد ربطى به موضوع ندارد.

رفيق بهرام، از آنجا که به نظر ميرسد رابطه حزب و سازمان جوانان براى شما کاملا روشن نيست لازمست در اين مورد در يک جلسه هيات دبيران به تفصيل صحبت کنيم. من ادامه اين بحث به شکل کتبى را مفيد نميبينم.

حميد تقوائى

------------

رفيق حميد تقوايى عزيز،

در ظرفيت دبير سازمان جوانان کمونيست به نامه هاى شما به رفقا کورش مدرسى و مصطفى صابر ميپردازم. نظراتم بعنوان عضو کميته مرکزى حزب را در فرصت ديگرى در اين مورد برايتان ارسال خواهم کرد.

پيشاپيش بعنوان دبير اين سازمان لازم ميدانم به اطلاعتان برسانم که کل سياست ناظر بر نشريه جوانان کمونيست تا به امروز مورد تاييد من بوده و هست.

در مورد نکاتى که در نامه هاى شما آمده است:

١ - "نشريه جوانان کمونيست نشريه سازمان جوانان حزب است و مجاز نيست مقاله و نوشته اى در نقد و حتى مغاير با سياستهاى اتخاذ و اعلام شده حزبى منتشر کند." از نوشته شما به رفيق صابر

سازمان جوانان کمونيست يک سازمان مستقل از حزب است و در نتيجه نشريه جوانان کمونيست هم نشريه رسمى حزب کمونيست کارگرى نيست. سياستهاى ناظر بر اين نشريه را نه رهبرى حزب بلکه رهبرى سازمان جوانان تعيين ميکند. رهبرى حزب قطعا ميتواند و بايد در سياستهاى اين سازمان دخالت کند، انتقاد کند، تصحيح کند، رهنمود بدهد. اما اين رابطه کاملا معنوى است. اين روال تاکنونى رابطه اين سازمان با رهبرى حزب در تمام زمينه ها بوده است. تعيين اينکه کدام مقالات اجازه انتشار دارند و کدام نه؟ از حيطه دخالت ليدر حزب خارج است و بعلاوه اجراى اين روش آزادى عمل نشريه را هم محدود ميکند، روشى که من حتى بعنوان دبير اين سازمان اجازه بکارگيرى آنرا به خود هم نميدهم.

به عکس آنچه که شما خواسته ايد که جوانان کمونيست نوشته هائى که "در نقد و حتى مغاير با سياستهاى اتخاذ و اعلام شده حزبى" هستند را نبايد چاپ کند جوانان کمونيست اين نوشته ها را چاپ کرده و سعى ميکند به آنها جواب دهد و خوانندگان خود را به سياستهاى حزب قانع کند همين سياست اين نشريه را به يکى از پرخواننده ترين نشريات ما تبديل کرده است.

٢- "شما هم بعنوان سردبير جوانان کمونيست و هم عضو دفتر سياسى ملزم به رعايت اين اصل بديهى بوده ايد و بخاطر نقض آن به شما انتقاد وارد است." از نامه شما به رفيق صابر

اعضاى رهبرى حزب به اعتبار قابليت بالاى خود در ارگانها، سازمانها و نهاد هاى مختلفى حضور دارند. نهادهايى که هريک بسته به تعريفشان امور متفاوتى را با موازين متفاوتى دنبال ميکنند. اتصال عضويت رفيق صابر در دفتر سياسى حزب به سردبيرى نشريه جوانان کمونيست و از اين طريق التزام او به رعايت چيزى را، اساسا نادرست ميدانم. اينها دو کار با دو کاراکتر مختلف و تعريف متفاوت هستند. اگر به اعتبار عضويت در رهبرى حزب سردبيران نشريات بايد چنين سياستى را در پيش گيرند آيا اين سياست شما در مورد اول کودکان، همبستگى و غيره هم صادق است؟ سردبيران اين نشريات هم اعضاى رهبرى حزب هستند. آيا اين نشريات هم بايد کپى هفتگى باشند؟ به نظر من نه. به همين جهت نه تنها انتقادى به رفيق صابر در اين زمينه وارد نيست، بلکه به او درست به دليل ظرافتى که در طى بيش از يکسال سردبيرى اين نشريه در طرح نظرات مخالف و جواب دادن به آنها از خود نشان داده است بايد مدال داد.

٣ - "نکته ديگرى که تذکر آن لازم است کلا برخورد نشريه جوانان کمونيست به مواضع و فعاليتهاى حزب در قبال زلزله است. پيام من در مورد زلزله، اطلاعيه هاى متعدد حزب، تشکيل کميته اضطرارى و بيانيه ها و فعاليتهاى آن هيچيک در جوانان کمونيست منعکس نشده است." از نامه شما به رفيق صابر

نشريه جوانان کمونيست اطلاعيه ها و بيانيه هايى را که نام برديد درج نکرد. اين نشريه پيشاپيش ملزم به درج هيچکدام از آن پيامها و بيانيه ها نيست (فراموش نکنيد که خود من عضو کميته اضطرارى هستم). اطلاعيه هاى کميته عموما رو به خارج کشور دارند و از آنجا که اين نشريه اساسا خطابش جوانان در ايران است و سعى دارد با آنها ديالوگ کند، به شکلى که خود مفيد دانسته است به زلزله بم پرداخته است. لطفا به ليستى از مقالات و نامه هايى که از شماره ١٢٢ تا ١٢٥ در رابطه با زلزله بم در اين نشريه آمده اند توجه کنيد. همه اينها اتفاقا همان سياست حزب را دنبال کرده اند:

- شماره ١٢٢:

"آنجا بوديم" نامه گروه کارگر سرخ از تهران در باره جمع آورى کمک و سفر به بم.

"شما کشتيد" مقاله آرش حميدى از تهران در رابطه با زلزله بم و مقصر بودن رژيم اسلامى

"گزارش کيوان" از تبريز دررابطه با نحوه جمع آورى کمک در کارخانجات سايپا و تراکتورسازى

"با تمام قوا کمک به زلزله زدگان" اطلاعيه سازمان جوانان کمونيست

بعلاوه بخشهايى از نامه هاى شما

- شماره ١٢٣:

"باقدرت مردم" پيام من به جوانان و دانشجويان در رابطه با نحوه سازمان دهى کمک به مردم بم

"افشاى اشک تمساح" از جمال کمانگر دار رابطه با اعتراض حزب به مراسم رژيم در لندن

بعلاوه بخشهايى از نامه هاى شما

- شماره ١٢٤:

"گزارش از بم" از اسد حکمت از اصفهان در مورد کار کمک رسانى به مردم بم

"زلزله، سياست، کمونيستها" مصاحبه با کورش مدرسى در اين رابطه

بعلاوه بخشهايى از نامه هاى شما

- شماره ١٢٥:

بخشهاى اصلى از نامه هاى شما

تنها نگاهى گذرا به مضمون تمام اين مطالب نشان ميدهند که اين نشريه نه تنها "سکوت کامل" در قبال اين حادثه و سياستهاى حزب نکرده است بلکه به درستترين شکل سياستهاى حزب در اين رابطه را در ايران تبليغ و سعى کرده است که در محل امر کمک رسانى را سازمان دهد.

٤- "نشريه شما ترجيح داده است سکوت کاملش در اين زمينه را با چاپ يک نوشته انتقادى بشکند. اينهم روشى است! اما روشى که نه از نشريه سازمان جوانان حزب، بلکه از يک نشريه اپوزيسيون حزب، آنهم از نوع غير منصف آن، ميتوان انتظار داشت. اميدوارم اين تنها يک استثنا در کار جوانان کمونيست باشد." از نامه شما به رفيق صابر

پيشاپيش فکر ميکنم که براى اثبات اينکه "روش" نشريه جوانان کمونيست، روش "اپوزيسيون حزب" است، احتياج به فاکتهاى بسيار بيشترى از آنچه که شما نام برده ايد داريد. برخورد شما در انتقاد از يک مصاحبه، نشريه جوانان کمونيست و سردبير آنرا روش خوبى نميدانم و اميدوارم که اين، روش معمول ارزيابى از يکديگر نشود. اپوزيسيون حزب بودن را بايد نشان داد. جدا فکر نميکنيد که در حق سازمان جوانان کمونيست، نشريه جوانان کمونيست و رفيق صابر کم لطفى ميکنيد؟ لطفا به بيرون حزب رجوع کنيد تا نقش و جايگاه اين سازمان با نشريه اش و سردبيرش را در تقويت موقعيت عمومى حزب در ايران را ببينيد. اين سازمان و نشريه آن اپوزيسيون حزب، چه منصف و چه غير منصفش نيست!

من در ادامه به انتقاد شما به مصاحبه رفيق کورش خواهم پرداخت. اما با فرض اينکه اين مصاحبه همانطور که شما ميگوئيد از سياستهاى حزب نقد دارد، تفاوتش با مقالات انتقادى ديگرى که اين نشريه تاکنون چاپ کرده است چيست؟ اينکه رفيق کورش يکى از رهبران اين حزب است؟ در اين صورت آيا جوانان کمونيست ارگان فيلتر کردن نظرات رهبرى حزب است؟ ما بايد تشخيص بدهيم در رهبرى حزب چه کسى "خط درست" و چه کسى "خط غلط" است؟ اگر با نظرات رفيق کورش يا هر عضو ديگر رهبرى حزب مخالف هستيد لطفا پاى سازمان جوانان و نشريه آنرا وسط نکشيد. شما دبير کميته مرکزى هستيد و شما بايد مشکل کار در رهبرى حزب را حل کنيد. نه جوانان کمونيست. سردبير نشريه مصاحبه اى را خوب تشخيص داده است و آنرا چاپ کرده است. چه کسى يا چه ارگانى مسئول درجه بندى انتقادى يا غير انتقادى بودن مصاحبه ها يا مقالات است؟ لطفا اين درجه بندى را از ما نخواهيد و درجه بندى را هم به ما تحميل نکنيد. نشريه جوانان کمونيست مقالات و مصاحبه هايى را که مفيد ميداند درج خواهد کرد. مسايل ديگر را همانطور که گفتم خواهش ميکنم در چهارچوب رهبرى حزب حل کنيد.

٥ - "مصاحبه با رفيق کورش مدرسى مندرج در جوانان کمونيست ١٢٤ سياست رسمى و جارى حزب در قبال حادثه زلزله بم را صريحا مورد انتقاد قرار ميدهد." از نامه شما به رفيق صابر

من از آنجا که شما نه در نامه به رفيق کورش و نه در نامه تان به رفيق مصطفى، به دلايل انتقاد رفيق کورش به سياست رسمى حزب اشاره اى نکرده ايد، به خود اين مصاحبه ميپردازم.

رفيق کورش در اين مصاحبه به سياست سازماندهى فعالين کمونيست در بطن حادثه بم ميپردازد. به ضرورت استفاده از اين امکان براى کمک رسانى به مردم بم و سازمان دادن عمل مستقيم از طرف اين فعالين اشاره ميکند. در جواب سوال دوم ميگويد که ما هنوز بعنوان يک جريان دخالتگر وارد عمل نشده ايم. و اشاره ميکند به اينکه اين امر شبکه فعالين کمونيست را هم گسترش ميدهد. اين نکات همه جزو سياستهاى پايه اى ما هستند، اگر اين نکات امروز با سياستهاى رسمى حزب تناقض پيدا کرده اند، بايد به سراغ آن سياستهاى رسمى رفت و نه اين نکات. من ابدا تناقضى بين آنچه که حزب از طرف ارگانهاى رهبريش در رابطه با زلزله بم گفته است و آن مصاحبه رفيق کورش نميبينم و اميدوارم اظهار نارضايتى رفيق کورش از کار فعالين کمونيست در محل مساوى انتقاد از سياستهاى رسمى حزب قرار گرفته نشود. من بعنوان دبير سازمان جوانان کمونيست در پيامم به جوانان و دانشجويان ( جوانان کمونيست شماره ١٢٣) به همين نکات اشاره کرده ام. به اقداماتى که در محل براى سازمان دادن و متشکل کردن مردم بايد صورت بگيرند پرداخته ام. آيا اينها هم مخالف سياستهاى رسمى حزب هستند؟ لطفا به من نشان دهيد که در کجاى اين مصاحبه اين سياستها مورد انتقاد قرار گرفته اند؟

با ارادت

بهرام مدرسى