از: حميد تقوائى

به: کورش مدرسى

شماره: ١٠٩

تاريخ: ٢٣ ژانويه ٢٠٠٤

رونوشت: دفتر سياسى

کورش عزيز

در پاسخ به نامه انتقادى من نوشته اى که مصاحبه تو در مورد زلزله انتقادى به سياستهاى حزب نيست بلکه تاکيد بر دخالتگرى کمونيستى و انتقاد به عملکرد حزب و پراتيسينهاى حزبى است. اين اساس پاسخ توست و من هم روى همين نکته متمرکز ميشوم. گرچه مجبورم کمى وارد مضمون نوشته تو هم بشوم و بحثم قدرى طولانى ميشود. نکات ديگرى هم مطرح شده که بطور خلاصه به آنها نيز ميپردازم.

١- نارضايتى از فعاليتهاى حزب و نقد پراتيک و عملکرد حزب ميتوان گفت يک سنت هميشگى ما ( بويژه نادر) بوده است. اما طرح اين نقد بويژه در شکل علنى اش بايد با تاکيد و دفاع از سياستهاى حزب، توضيح و تشريح آن و بعد نقد عملکرد و رفع موانع آن باشد. ما بحث علنى و داخلى در نقد سبک کار و فاصله حرف و عمل کم نداشته ايم، اما هميشه تاکيد بر درستى و عملى بودن سياستهاى حزب جزئى از اين نقد بوده است. مصاحبه تو ادامه اين سنت نيست. عنوان نوشته "زلزله، سياست، کمونيستها" ست اما سياست حزب در اينمورد کاملا مسکوت گذاشته ميشود. اگر صحبت بر سر خوب پراتيک نشدن سياستهاى حزب است بالاخره بايد جائى مختصرا هم شده اشاره اى به اين سياستها بشود. حتى اگر نميخواهيم اشاره اى به مضمون اين سياستها بکنيم بايد بالاخره بگوئيم که سياستهاى حزب خوب پيش نميرود و پياده نميشود و بعد بحث دخالتگرى و غيره را باز بکنيم. نوشته تو چنين نميکند. اصولا بحثى از سياستهاى حزب در کار نيست. مصاحبه از همان ابتدا و قبل از اينکه به انتقادات برسد از بحث و تحليل و تبيين نويسنده با ضمير اول شخص مفرد از زلزله و نقش جمهورى اسلامى و غيره شروع ميشود و بعد هم اهداف و آرزوهاى عملى نشده نويسنده با چند دلم ميخواست (و نه دلمان ميخواست، يا حزب ميخواست و يا سياستهاى اعلام شده حزب از پراتيسينهاى حزبى ميخواهد و ..) بيان ميشود. و بعد هم گفته ميشود دير نشده و هنوز ميشود جبران مافات کرد. چطور؟ با جدى گرفتن و عملى کردن سياستهاى حزب؟ با عملکردن به رهنمودهاى کميته اضطرارى؟ با پيشبرد رهنمودهاى متعدد حزبى؟ خير، با رفع موانع ذهنى که آنهم عبارتست از بحث حزب مبلغ و حزب سازمانده و بحث سلبى و اثباتى و بحث حزب و قدرت سياسى؟! آيا واقعا داريم از پراتيسينها انتقاد ميکنيم؟ آيا داريم " معطوف به تشکيلات کردستان، تشکيلات کل کشور و سازمان جوانان کمونيست و فعالين ما در داخل کشور" صحبت ميکنيم؟! ميپرسى شما چرا بخودتان گرفته ايد، سئوال واقعى اينست که پراتيسينها و تشکيلاتهاى ما چرا بايد بخودشان بگيرند؟ آيا موانع ذهنى مورد اشاره مشکل پراتيسينهاى شهرى ماست، مشکل سازمان جوانان و تشکيلات کردستان و کل کشورست و يا مساله مورد بحث در داخل حزب و آنهم در سطح دفتر سياسى؟ در يک نوشته علنى به چند مساله کليدى بحثهاى داخلى، که بخش اعظمش را هنوز در اختيار کميته مرکزى نگذاشته ايم، به چند کد که فقط خوديها ميفهمند، بعنوان موانع ذهنى کار ما اشاره ميشود و بعد هم، آنهم نه در خود نوشته بلکه در نامه درونى، گفته ميشود مقصود پراتيسينهاى حزب بود! من از قول پراتيسينها ميگويم "رفقاى عزيز رهبرى! اولا هر بار از ما انتقاد ميکنيد صريحا اسممان را ببريد که بفهميم ما را ميگوئيد و ثانيا لطفا اختلاف نظراتتان را روشن و صريح و در جايگاه واقعى خود (بحث انقلاب و سرنگونى و فروپاشى و استراتژى تصرف قدرت و غيره)حل و فصل کنيد و پاى ما و زلزله زدگان را بيخود به وسط نکشيد. نه زلزله سوژه مناسبى براى روشن شدن بحث سلبى اثباتى و حزب و قدرت سياسى است و نه ما پراتيسينها مشکلمان نفهميدن اين بحثهاست."

٢- حتى اگر قبول کنيم که مضمون نوشته انتقاد از پراتيک حزب است - مستقل از نيت و هدف نويسنده نوشته به هيچ وجه اين را نميرساند- باز اين سئوال باقيست که چرا اين مساله براى اولين بار به شکل علنى طرح ميشود؟ من ميپرسم واقعا اگر کورش هنوز ليدر بود انتقاداتش به پراتيک حزبى را به اين شيوه اعلام ميکرد؟ و اگر چنين ميکرد بجز انتقاد از خود معناى ديگرى ميداد؟ بالاخره هر انتقادى رهبرى به تشکلها و پراتيک فعالين حزب داشته باشد در نهايت مسئوليتش با خود رهبرى است. در اينجا هم من اينبار بعنوان کميته هاى کردستان و داخل و سازمان جوانان ميپرسم " رفقاى رهبرى حزب، چند بار و چقدر سعى کرده ايد که نظرات رهبرى درباره دخالتگرى و سلبى اثباتى و حزب و قدرت سياسى را در بدنه حزب جا بياندازيد که حالا بحث را به جامعه کشانده ايد؟ آيا داريد از خودتان و به نتيجه نرسيدن بحثهاى داخلى خودتان، انتقاد ميکنيد و يا از ما؟ لطفا موانع ذهنى خودتان را بپاى ما ننويسيد." ٢- در مورد سازمان جوانان کمونيست و نشريه اش ابتدا اين نکته را روشن کنم که نقد من به بحث تو مستقل از اينست که در چه نشريه اى چاپ شده، اگر اين مصاحبه در شهروند هم چاپ شده بود باز انتقادات من سر جايش بود. اما در مورد نظر من در مورد حيطه آزادى کار نشريه جوانان کمونيست و کلا نشريات حزبى و هرنشريه اى که رسما با حزب تداعى ميشود همان نظراتيست که قبلا هم داشته ام و فکر ميکنم هميشه نظر و سنت حزب ما بوده است. يعنى اين که اين نشريات در انتشار تحليلها و نظرات تئوريک، نظرات سياسى و موضعگيرى نسبت به مسائلى که حزب سياست رسمى ندارد و هنوز اعلام نکرده است، تفسير و باز کردن سياستهاى حزب از زاوياى مختلف و با تبيين هاى شخصى کاملا آزادند. نه تنها نشريه اى مثل جوانان کمونيست بلکه در هفتگى هم بارها چنين نوع مقالاتى داشته ايم و نمونه هاى اخيرش نوشته هاى متفاوت من و تو در مورد حمله عراق به آمريکا و يا تاکيدات متفاوت ما در تحليل هاى پس از اعتراضات خرداد - تيرماه گذشته بود. اينها نه تنها مجاز است بلکه براى رشد و پويايى حزب کاملا لازم است و ما هميشه مشوق آن بوده ايم. آنچه در نشريات حزبى و يا سازمانهاى رسما مرتبط با حزب (سازمان جوانان کمونيست سازمان جوانان حزب است) مجاز نيست، چاپ نظرات مخالف با سياستهاى رسمى و اعلام شده حزب است. علت اين هم به نظر من جزء بديهيات هر کار متشکلى است و لنينيسم و سانتراليسم دموکراتيک و غيره لازم ندارد. همانطور که در مسابقه فوتبال نميشود در جهت مخالف تيم خودى بازى کرد در مبارزه سياسى هم نميشود يک نشريه حزبى، بويژه از زبان اعضاى تيم رهبرى که نقش و وظيفه شان به پيش بردن مبارزه مشترک حزبى است، مخالف با مواضع رسمى حزب موضع بگيرد و تبليغ کند. فهم اين، تئورى و تحليل و اصول اساسنامه اى لازم ندارد. اگر من بجاى مصطفى بودم اولين ستوال من بعد از دلم ميخواستهاى تو اين بود که خوب شما بعنوان عضو رهبرى اين حزب براى تحقق اين خواستهايتان چه کرديد؟ همانطور که خبرنگاران از هر عضو کابينه اى که از دولت انتقاد بکند همين را خواهند پرسيد.

٣- اشاراتى که به مباحث خودت در مورد تعدد نظر و وحدت اراده و غيره دارى بحث جداگانه ايست که درينجا واردش نميشوم. مستقل از هر نظرى که در مورد اين مباحث داشته باشم نقطه عزيمت من اين مباحث نبوده است. همانطور که گفتم انتقادات من به نکات بديهى تر و عمومى ترى مبتنى است.

٤- به حمايت ات از رهبرى من و غيره اشاره کرده اى. يکبار ديگر تشکر ميکنم. در عين اينکه کاملا ترا مجاز ميدانم نظرت را تعيير بدهى و در سطح علنى و تشکيلاتى مرا چلنج کنى. هيچ نوع انتقاد و گلايه اى از اين بابت اصولا هيچ موضوعيتى ندارد و نامه انتقادى من هم هيچ ربطى به اين مساله ندارد. با اين حال مايلم نکته اى را اينجا طرح کنم که به درايت سياسى مربوط ميشود تا حق و حقوق تشکيلاتى. از نقطه نظر خواننده جوانان کمونيست که ميداند تا سه هفته قبل تو ليدر حزب بوده اى و امروز ليدر حزب کس ديگرى است انجام اين مصاحبه هر اندازه هم که نيت تو تقويت دخالتگرى حزب بوده ياشد، معنايى بجز اعلام نارضايتىِ ليدر قديم از وضعيت کنونى حزب نميتواند داشته باشد. اگر من بعنوان ليدر همين انتقادات را مطرح ميکردم، که آنوقت البته مجبور بودم صريحا بگويم دارم از پراتيک حزب انتقاد ميکنم نه از سياستها، و يا تو در دوره ليدرى خودت چنين نقدى مينوشتى، مساله کاملا فرق ميکرد. جامعه و تشکيلات اولين برخورد کورش مدرسى کناره گرفته را در نقد سياست حزب (و يا عملکرد حزب، فرقى نميکند) در بر خورد به مساله زلزله ميخواند و خواه ناخوه ارزيابيش اين خواهد بود که کورش بعنوان کسى که از سياستهاى حزب راضى نيست، بعنوان ليدر در سايه دارد حرف ميزند. بخصوص که صحبت کردن از سياستها به شيوه من گفته ام و قبلا گفته بودم و دلم ميخواست و حتى رجوع به تز بچه هاى محل و کنترل محلات باز بعنوان طرح و ايده خودت و نه حزب، اين تصور ليدر در سايه را کاملا تقويت ميکند. فورا اين تصوير به ذهن هر کسى مى آيد که اگر کورش خودش مصدر کار بود اين ايده هاى شخصى پياده ميشد.

٥- و بالاخره در مورد گلايه ات که چرا شفاها مساله را طرح نکردم، علتش اين بود که به نظر من اين بحث نميتوانست و نميبايست شفاهى حل و فصل شود. تو نظراتى را در سطح جامعه طرح کرده اى و حداقل کارى که من بايد در مقابل آن ميکردم طرح کتبى مساله لااقل در دفتر سياسى بود. اين گلايه تو بيشتر دامن خودت را ميگيرد. حداقل انتظار از تو اين بود که قبل از طرح انتقاداتت ( حال به پراتيک و کميته ها و در هر سطحى) اينها را با من و دفتر سياسى در ميان ميگذاشتى. کمترين نتيجه اش طرح اين نظرات با آب بندى لازم و فرمولبنديهاى دقيقتر بود به نحوى که اشکالات حقوقى و درايتى اش بر طرف شود و لااقل استنباطات غلط از نوعى که در اين نوشته به آن اشاره کردم بدست ندهد. مثلا اگر قبلا بحثت را با من در ميان ميگذاشتى من حتما ميخواستم که حمايتت از سياستهاى حزب در همان سطحى که در جواب بمن نوشته اى، در مقاله تصريح شود تا انتقاد به پراتيک حزب سر جاى درست خودش قرار بگيرد. در اين مورد مشورت شفاهى حتما خيلى از مسائل را حل ميکرد ولى بعد از انتشار علنى هر درجه توافق شفاهى تاثيرى بر عمل انجام شده ندارد.

در خاتمه بايد بگويم که از اينکه با سياستهاى حزب در قبال زلزله توافق دارى خوشحالم. اميدوارم اين در نوشته هاى رو به بيرونت نيز منعکس شود. من شخصا لزومى به ادامه اين بحث نميبينم و اميدوارم از نظر تو هم چنين باشد.

حميد تقوائى

----------------------------

از: حميد تقوائى

به: کورش مدرسى

شماره: ١٠٧

تاريخ: ٢٠ ژانويه ٢٠٠٤

رونوشت: دفتر سياسى، مصطفى صابر سردبير جوانان کمونيست، بهرام مدرسى دبير سازمان جوانان کمونيست

رفيق کورش عزيز مصاحبه شما با جوانان کمونيست شماره ١٢٤ در مورد زلزله را خواندم. اين اولين بار است که در حزب ما عضوى از رهبرى حزب در يک نشريه حزبى و بطور علنى سياستهاى جارى حزب را مورد انتقاد قرار ميدهد آنهم بى آنکه قبلا نظر خود را با رهبرى حزب در ميان گذاشته باشد. و اميدوارم آخرين بار باشد. شما ميتوانستيد بلافاصله بعد از واقعه زلزله نظرات خود را با من، هيات دبيران، و يا دفتر سياسى مطرح کنيد. و يا لااقل بعد از پيام و مقاله من در مورد زلزله که در آن رئوس سياست حزب مطرح شده است، و يا تشکيل کميته اضطرارى و انتشار پلاتفرم آن، نظرات انتقادى و اصلاحيتان را با رهبرى در ميان بگذاريد. اما امروز کل رهبرى حزب با خواندن يک نشريه علنى حزبى و بهمراه بقيه جامعه از اين انتقادات آگاه ميشود. در اينجا نميخواهم وارد مضمون اين انتقادات بشوم. بحث بر سر نفس اين اقدام است. شما بهتر از من ميدانيد که هيچ عضوى از کميته مرکزى حق ندارد از سياستهاى حزب بطور علنى انتقاد کند حتى اگر مخالفت خود را قبلا در حزب و ارگانهاى رهبرى عنوان کرده باشد. اين ابتدايى ترين اصل حزبيت است که اگر سست شود از حزب و فعاليت حزبى هيچ چيز باقى نخواهد ماند. اگر هر عضو رهبرى به تبعيت ازين کار شما بخود حق بدهد که نظرات و عقايد اصلاحى و انتقادى خودش را نسبت به سياستهاى حزب علنا مطرح کند مطمئن باشيد حزب چند هفته بيشتر دوام نخواهد آورد. بى توجهى به اين اصل بويژه براى حزب ما با سابقه بحثهاى درونى يکساله اخيرش بسيار خطير و مهلک است. من اين اقدام شما را بر مبناى ابتدائى ترين اصول حزبيت و اصولا هر نوع کار متشکلى که وحدت عمل اساس آنست، قابل انتقاد ميدانم. اميدوارم ديگر تکرار نشود. به سر دبير جوانان کمونيست نيز بخاطر چاپ اين مصاحبه انتقاد واردست که در نامه جداگانه اى به او تذکر داده خواهد شد.

حميد تقوائى

حميد عزيز

نامه ات براى من بسيار تعجب آور بود. قبلا شنيده بودم که در مورد مصاحبه من سوالاتى هست. البته در محدوده کوچکى. اما نامه تو، لحن تو و موضوعاتى که پيش کشيده اى خارج از انتظار من بود. بهر صورت، فکر کردم بايد شک کرد. يک بار ديگر مصاحبه را خواندم. و يک بار ديگر به اين نتيجه رسيدم که با نکاتى که مطرح کرده اى توافق ندارم.

١ - مصاحبه من در مورد سياست سازماندهى کمونيستى در رابطه زلزله و ضرورت دخالتگرى کمونيست ها است. کمک به زلزله زدگان فراخوان حزب بود. کميته اضطرارى در خارج هم تشکيل شده بود و بخوبى کارش را ميکرد. در مورد داخل کشور علاوه بر اطلاعيه حزب، سازمان جوانان کمونيست و کميته کردستان فراخوان به دخالت و سازماندهى کمک داده بودند. در نتيجه بحث من در تاکيد بر دخالتگرى و تحرک کمونيستى نه سياست جديدى است و نه در تقابل با سياست هاى حزب. من در مقابل سياست حزب حرف نزده ام در ادامه سياست حزب و براى عملى کردن آن تلاش کرده ام. و جز از تو و دو نفر ديگر از کسى نشنيده ام که اين بحث را يک بحث انتقادى به "مواضع رسمى حزب" بداند. بيشتر جلب توجه به وجوهى از کار است که مورد بى توجهى قرار گرفته. جوانان کمونيست هم اين مصاحبه را به اين عنوان انتشار داده است. اظهار نظرهائى که گرفته ام همه درباره ايده هاى مطرح شده در مصاحبه است. براى من واقعا عجيب است که تو اين سياست دخالتگرى و سازماندهى، که سياست پايه اى ما از اول بحث کمونيسم کارگرى بوده است، را در تقابل با سياست تشکيل کميته اقدام اضطرارى ميدانى و طرح آنرا انتقاد به مواضع رسمى حزب اعلام ميکنى. از نظر من چنين برداشتى درست و موجه نيست. هدف من هم اين نبوده است.

مصاحبه من آنجا که انتقادى است انتقادش به همه کسانى است که سياست حزب، سياست سنتى حزب، را جدى پيش نبرده اند. از همه بيشتر معطوف به تشکيلات کردستان، تشکيلات کل کشور و سازمان جوانان کمونيست و فعالين ما در داخل کشور است. شما چرا بخودتان گرفته ايد؟ گفتم بحث من انتقاد به عملکرد حزب (آنهم پراتيسين هاى آن) بوده است نه به سياست هائى که فکر ميکردم سياست داده ما در ده پانزده سال کذشته است.

٢ - قطعا جوانان کمونيست در اين مورد قصد نداشته بعنوان منتقد سياست حزب ظاهر شود اما برخورد شما به اين نشريه و انتقاد شما به اينکه چيزى در نقد سياست حزب منتشر کرده براى من نگران کننده است. اولا همانطور که در اسناد سازمان جوانان کمونيست به صراحت آمده اين سازمان يک سازمان مستقل از حزب است. نشريه جوانان کمونيست، نشريه اى متعلق به حزب نيست که من و شما يا د س و ک م براى آن خط مشى تعيين کنيم. ثانيا جوانان کمونيست با هفتگى فرق دارد. هفتگى ارگان حزب است و بايد نظرات حزب را منعکس کند. جوانان کمونيست نظرات و سياست هاى سازمان جوانان کمونيست را منعکس ميکند. اما در کنار آن فضائى بازتر براى طرح و بحث در مورد نظرات مختلف را هم دارد. جوانان کمونيست نظرات مختلف و تبيين هاى مختلف را مطرح ميکند. راستش جذابيت آنهم به درجه اى در اين است. تبديل همه نشريات به ارگان حزب نه کار درستى است و نه به استحکام حزب خدمت ميکند. سياست شما در اين زمينه چيست؟ هيچکدام از نشريات دور و بر حزب حق ندارند انتقادى به مواضع حزب برخورد کنند؟

٣ - به تجربه بحث هاى يکسال گذشته اشاره کرده اى، گفته اى که اعضاى رهبرى حزب نبايد بعنوان منتقد سياست هاى رسمى ظاهر شوند. من هم همين فکر را ميکردم. اگر يادت باشد من بحث حزب تعدد نظرات و وحدت عمل را داشتم و هنوز دارم. و اگر يادت باشد در يکى از جلسات دفتر سياسى قبل از از دست دادن نادر من و تو درست بر سر همين مساله اختلاف نظر داشتيم. ميخواهم بگويم حفظ تشکيلات مشغله هميشگى من بوده و هست. کنگره همين يک ماه پيش بود. نامه دبير شماره ٢ و ٣ و تصميم من به کانديد نشدن فراموش شد؟ راستش تدريس اصول حفظ تشکيلات به کسى با سابقه خودم را کمى سبک ميدانم. کاش در يکسال و اندى گذشته همينقدر به اين مسئله توجه ميشد. بهر صورت من از همان جلسه دفتر سياسى به اين نتيجه رسيدم که در غياب نادر قوانين کار تشکيلات ما فرق خواهد کرد. فرمولى که به آن رسيدم همان است که بارها در جلسات دفتر سياسى و اين آخر در کنگره گفتم. بايد حزب سياسى با قواعد و مقررات روشن داشته باشيم. اگر يادت باشد من از اين بعنوان "قواعد بازى" و "حزب متعارف" نام ميبردم که بعضى رفقا دوست نداشتند. بهر صورت اين عرصه ايست که بايد روى آن کار کنيم.

حميد عزيزمن تو را کانديد ليدر حزب کردم. در کنگره و در مقابل همه از تو حمايت کردم. کسانى را قانع کردم که بايد از تو حمايت کنند. من ارزيابيم از دوره گذشته را مکتوب به رهبرى حزب داده ام. سياست من روشن است احتياج به کشف و شهود ندارد. اگر ميخواستم و بخواهم اپوزيسيون تو باشم احتياج به اين بندبازى ندارم. ما با هم اختلاف داريم. يک حزب دو يا چند شقه هم داريم. بحث هاى آخر تو در مورد شورا و همينطور بحث حزب و انقلاب به من نشان داد که اختلاف ميتواند بسيار جدى باشد. همين را هم در جلسه دفتر سياسى، قبل از کنگره، گفتم. اين اختلافات و اختلافات سياسى ديگر بايد مجال طرح علنى و بيرونى پيدا کنند. حتى اگر با سياست هاى رسمى حزب در تناقض قرار بگيرد. اما ما بايد راه اين کار را پيدا کنيم. بحث هاى درونى دفتر سياسى به من نشان داد که نامه نگارى درونى بدترين راه طرح نظرات است. من نه ديگر اين اعتماد را ميکنم و نه توصيه ميکنم اين راه در پيش گرفته شود. بحث علنى و بيرونى لنگرى براى حفظ تناسب به ما ميدهد و پايمان را روى زمين ميگذارد. پيشنهاد من به جلسه دفتر سياسى براى تنظيم آئين نامه دفتر سياسى تلاشى براى سر و سامان دادن به اين کار است. بستن نسخه تشکيلاتى در اين دوره، فرمول هائى که در نامه ات داده اى، جواب نميدهد. تجربه من در دو سال گذشته نشان داد که اين راه نيست.

اما يک گله. ما دو روز (ديروز و پريروز) در سفر سوئد با هم بوديم. يک اشاره از تو يا يک بحث کوتاه ميتوانست جلوى همه اين نامه نگارى ها و مشغله درست کردن ها و دورى ها را بگيرد. اميدوارم اين کارها از مد نيفتاده باشد.

قربانت

کورش مدرسى

٢٠ ژانويه ٢٠٠٤

رونوشت: دفتر سياسى، مصطفى صابر سردبير جوانان کمونيست، بهرام مدرسى دبير سازمان جوانان کمونيست