حميد عزيز

نامه ات براى من بسيار تعجب آور بود. قبلا شنيده بودم که در مورد مصاحبه من سوالاتى هست. البته در محدوده کوچکى. اما نامه تو، لحن تو و موضوعاتى که پيش کشيده اى خارج از انتظار من بود. بهر صورت، فکر کردم بايد شک کرد. يک بار ديگر مصاحبه را خواندم. و يک بار ديگر به اين نتيجه رسيدم که با نکاتى که مطرح کرده اى توافق ندارم.

١ - مصاحبه من در مورد سياست سازماندهى کمونيستى در رابطه زلزله و ضرورت دخالتگرى کمونيست ها است. کمک به زلزله زدگان فراخوان حزب بود. کميته اضطرارى در خارج هم تشکيل شده بود و بخوبى کارش را ميکرد. در مورد داخل کشور علاوه بر اطلاعيه حزب، سازمان جوانان کمونيست و کميته کردستان فراخوان به دخالت و سازماندهى کمک داده بودند. در نتيجه بحث من در تاکيد بر دخالتگرى و تحرک کمونيستى نه سياست جديدى است و نه در تقابل با سياست هاى حزب. من در مقابل سياست حزب حرف نزده ام در ادامه سياست حزب و براى عملى کردن آن تلاش کرده ام. و جز از تو و دو نفر ديگر از کسى نشنيده ام که اين بحث را يک بحث انتقادى به "مواضع رسمى حزب" بداند. بيشتر جلب توجه به وجوهى از کار است که مورد بى توجهى قرار گرفته. جوانان کمونيست هم اين مصاحبه را به اين عنوان انتشار داده است. اظهار نظرهائى که گرفته ام همه درباره ايده هاى مطرح شده در مصاحبه است. براى من واقعا عجيب است که تو اين سياست دخالتگرى و سازماندهى، که سياست پايه اى ما از اول بحث کمونيسم کارگرى بوده است، را در تقابل با سياست تشکيل کميته اقدام اضطرارى ميدانى و طرح آنرا انتقاد به مواضع رسمى حزب اعلام ميکنى. از نظر من چنين برداشتى درست و موجه نيست. هدف من هم اين نبوده است.

مصاحبه من آنجا که انتقادى است انتقادش به همه کسانى است که سياست حزب، سياست سنتى حزب، را جدى پيش نبرده اند. از همه بيشتر معطوف به تشکيلات کردستان، تشکيلات کل کشور و سازمان جوانان کمونيست و فعالين ما در داخل کشور است. شما چرا بخودتان گرفته ايد؟ گفتم بحث من انتقاد به عملکرد حزب (آنهم پراتيسين هاى آن) بوده است نه به سياست هائى که فکر ميکردم سياست داده ما در ده پانزده سال کذشته است.

٢ - قطعا جوانان کمونيست در اين مورد قصد نداشته بعنوان منتقد سياست حزب ظاهر شود اما برخورد شما به اين نشريه و انتقاد شما به اينکه چيزى در نقد سياست حزب منتشر کرده براى من نگران کننده است. اولا همانطور که در اسناد سازمان جوانان کمونيست به صراحت آمده اين سازمان يک سازمان مستقل از حزب است. نشريه جوانان کمونيست، نشريه اى متعلق به حزب نيست که من و شما يا د س و ک م براى آن خط مشى تعيين کنيم. ثانيا جوانان کمونيست با هفتگى فرق دارد. هفتگى ارگان حزب است و بايد نظرات حزب را منعکس کند. جوانان کمونيست نظرات و سياست هاى سازمان جوانان کمونيست را منعکس ميکند. اما در کنار آن فضائى بازتر براى طرح و بحث در مورد نظرات مختلف را هم دارد. جوانان کمونيست نظرات مختلف و تبيين هاى مختلف را مطرح ميکند. راستش جذابيت آنهم به درجه اى در اين است. تبديل همه نشريات به ارگان حزب نه کار درستى است و نه به استحکام حزب خدمت ميکند. سياست شما در اين زمينه چيست؟ هيچکدام از نشريات دور و بر حزب حق ندارند انتقادى به مواضع حزب برخورد کنند؟

٣ - به تجربه بحث هاى يکسال گذشته اشاره کرده اى، گفته اى که اعضاى رهبرى حزب نبايد بعنوان منتقد سياست هاى رسمى ظاهر شوند. من هم همين فکر را ميکردم. اگر يادت باشد من بحث حزب تعدد نظرات و وحدت عمل را داشتم و هنوز دارم. و اگر يادت باشد در يکى از جلسات دفتر سياسى قبل از از دست دادن نادر من و تو درست بر سر همين مساله اختلاف نظر داشتيم. ميخواهم بگويم حفظ تشکيلات مشغله هميشگى من بوده و هست. کنگره همين يک ماه پيش بود. نامه دبير شماره ٢ و ٣ و تصميم من به کانديد نشدن فراموش شد؟ راستش تدريس اصول حفظ تشکيلات به کسى با سابقه خودم را کمى سبک ميدانم. کاش در يکسال و اندى گذشته همينقدر به اين مسئله توجه ميشد. بهر صورت من از همان جلسه دفتر سياسى به اين نتيجه رسيدم که در غياب نادر قوانين کار تشکيلات ما فرق خواهد کرد. فرمولى که به آن رسيدم همان است که بارها در جلسات دفتر سياسى و اين آخر در کنگره گفتم. بايد حزب سياسى با قواعد و مقررات روشن داشته باشيم. اگر يادت باشد من از اين بعنوان "قواعد بازى" و "حزب متعارف" نام ميبردم که بعضى رفقا دوست نداشتند. بهر صورت اين عرصه ايست که بايد روى آن کار کنيم.

حميد عزيزمن تو را کانديد ليدر حزب کردم. در کنگره و در مقابل همه از تو حمايت کردم. کسانى را قانع کردم که بايد از تو حمايت کنند. من ارزيابيم از دوره گذشته را مکتوب به رهبرى حزب داده ام. سياست من روشن است احتياج به کشف و شهود ندارد. اگر ميخواستم و بخواهم اپوزيسيون تو باشم احتياج به اين بندبازى ندارم. ما با هم اختلاف داريم. يک حزب دو يا چند شقه هم داريم. بحث هاى آخر تو در مورد شورا و همينطور بحث حزب و انقلاب به من نشان داد که اختلاف ميتواند بسيار جدى باشد. همين را هم در جلسه دفتر سياسى، قبل از کنگره، گفتم. اين اختلافات و اختلافات سياسى ديگر بايد مجال طرح علنى و بيرونى پيدا کنند. حتى اگر با سياست هاى رسمى حزب در تناقض قرار بگيرد. اما ما بايد راه اين کار را پيدا کنيم. بحث هاى درونى دفتر سياسى به من نشان داد که نامه نگارى درونى بدترين راه طرح نظرات است. من نه ديگر اين اعتماد را ميکنم و نه توصيه ميکنم اين راه در پيش گرفته شود. بحث علنى و بيرونى لنگرى براى حفظ تناسب به ما ميدهد و پايمان را روى زمين ميگذارد. پيشنهاد من به جلسه دفتر سياسى براى تنظيم آئين نامه دفتر سياسى تلاشى براى سر و سامان دادن به اين کار است. بستن نسخه تشکيلاتى در اين دوره، فرمول هائى که در نامه ات داده اى، جواب نميدهد. تجربه من در دو سال گذشته نشان داد که اين راه نيست.

اما يک گله. ما دو روز (ديروز و پريروز) در سفر سوئد با هم بوديم. يک اشاره از تو يا يک بحث کوتاه ميتوانست جلوى همه اين نامه نگارى ها و مشغله درست کردن ها و دورى ها را بگيرد. اميدوارم اين کارها از مد نيفتاده باشد.

قربانت

کورش مدرسى

٢٠ ژانويه ٢٠٠٤

رونوشت: دفتر سياسى، مصطفى صابر سردبير جوانان کمونيست، بهرام مدرسى دبير سازمان جوانان کمونيست