نقل از کمونيست ١٢٥

 

انتخاب مردم و انتخابات رژيم!

خالد حاج محمدي

"انتخابات" خبرگان و شوراهاي اسلامي به پايان رسيد. در اين مدت شاهد موج تبليغات ارگانها و جناحهاي مختلف جمهوري اسلامي براي جلب توجه مردم به خود و همزمان براي کشاندن مردم پاي صندوقهاي راي بوديم. اينکه ادعاهاي آنها در مورد مشارکت وسيع مردم در اين مضحکه چقدر به واقعيت دور و نزديک است لزومي به توضيح نيست. مسئله اين است که کل جناحهاي رژيم در اين مدت تلاش کردند به شيوهاي مختلف تعداد هرچه بيشتري از مردم را پاي صندوقها ببرند و اين نقطه مشترک تمام آنها بود. اين راهي بود فکر ميکردند خارج از اينکه چه کساني از صندوق سر در آورند، کمکي است به دادن ذهنيتي به مردم که خود بخود به مضحکه انتخاباتي آنها مشروعيت خواهد داد.  

مضحکه انتخابات به پايان رسيد و در نتيجه آن جناح رفسنجاني دست بالا پيدا کرد و جناح احمدي نژاد کمترين آرا را نصيب خود کرد. راي بالاي جناح رفسنجاني در اين انتخابات بيشتر از اينکه نشانه برد و  بالا رفتن اعتبار جنايتکاري مثل رفسنجاني باشد، نشانه تغيير بالانس قدرت ميان جناحهاي رژيم است. در اين ماجرا قبل از اينکه جناح رفسنجاني پيروزي کسب کرده باشد، اين دولت احمدي نژاد است که متحمل شکست شده است.

پيروزي رفسنجاني در اين انتخابات هنوز به معناي شکست جناح رقيب و شانس مجدد سر بلند کردن مجدد همه عناصر و جناحهاي شکست خورده درون رژيم را ندارد. اما قطعا رفسنجاني با اين پيروزي از امکانات و قدرت بيشتري براي  به چالش کشيدن سياستهاي جناح رقيب برخوردار ميشود و ماههاي آينده ماههاي افزايش و عميق تر شدن جدال و کشمکش ميان جناحهاي رژيم خواهد بود.

پيروزي رفسنجاني در عين حال باز امکان احيا سياست غرب در حمايت از جناح "متعادل" و شخص رفسنجاني را ممکن ميکند. حمايت غرب بالطبع حمايت اپوزيسيون راست، که با بن بست امريکا در عراق و شکست انتخاباتي بوش در گيجي وسردرگمي به سر ميبردند، را  ممکن است بدنبال داشته باشد.

اما رابطه با غرب و بهبود آن حتي اگر جناح رفسنجاي دولت را هم در دست ميداشت، در گرو تغيير فاکتورهاي اساسي تري است تا  تغيير اين يا آن مهره رژيم. مسئله فلسطين و حل آن، فاکتور عراق و نقش جمهوري اسلامي، اسلام سياسي در منطقه و نقش جمهوري اسلامي و ... همگي فاکتورهايي هستند که قبل از هر تغييري از بالا و در ميان مهره ها و جناحهاي مختلف رژيم بر رابطه جمهوري اسلامي و غرب تاثير مستقيم و تعيين کننده تري دارند.

بعد از اين مضحکه و تفوق جناح رفسنجاني بر جناح حاکم، بعيد نيست علاوه بر اپوزيسيون راست طيف توده اي اکثريتي و جريانات و افراد و عناصر وامانده ملي اسلامي به نام موفقيت جناح مياني، فيلشان ياد هندوستان کتد و اندر فوايد تلاش براي تغييرات در جمهوري اسلامي و دوري از انقلاب يا به قول آقايان دوري از تشنج، به خود تکاني دهند. حقيقت اين است طيف اکثريت توده اي و طيفي از ملي مذهبيهاي که با سرکار آمدن احمدي نژاد، به اپوزيسيون پرتاب شدند و دم از سرنگوني جمهوري اسلامي زده اند، هم اکنون هم ترس از انقلاب مردم، ترس از به چپ چرخيدن جامعه و به ميدان آمدن مردم برايشان هراسناکتر از ماندن جمهوري اسلامي به رهبري امسال رفسنجاني است. اميد به اينکه،  قدرت پيدا کردن جناح رفسنجاني در مجلس خبرگان، امکاني براي فشار از جانب اين جناح به دولت احمدي نژاد ميواند باشد، اينکه رفسنجاني ميتواند مورد حمايت دول غربي باشد و اينکه با قدرتيابي اين جناح رژيم،  اوضاع ميتواند اينقدر هم تيره و تار نماند، ميتواند طيفي از اين جريانات را به فکر و تفحص وادارد.

اما مردم راي خود را نه در صندوقهاي انتخاباتي که در خيابانها داده اند. مردم روزانه به هزاران شيوه قوانين و مقدسات اسلامي را زير پا ميگذارند، اعتصاب و اعتراض ميکنند و براي کنار گذاشتن جمهوري اسلامي روز شماري ميکنند. کافي است به اعتراض زنان، به اعتراضات کارگري، به اعتراضات وسيع دانشجويان در ١٦ آذر نگاه کرد تا فهميد انتخاب مردم اين يا آن جناح رژيم نيست. انتخاب مردم آزادي و برابري، رفاه و آسايش و به گور سپردن جمهوري اسلامي است.

اعتراضات اقشار مختلف مردم، اعلام نارضايتي هر روزه کارگران، اعتراضات و نارضايتي عميق زنان،  اعلام علني تنفر عميق جوانان از جمهوري اسلامي و بلند کردن پرچم دفاع از آزادي و برابري و بيرون انداختن احمدي نژاد از دانشگاه با وجود بسيج نيروهاي نظامي و اوباش اسلامي و تدابير جدي امنيتي، گوياي خواست و اميال مردم و نه بزرگ آنان به جمهوري اسلامي است.

با تمام اينها و تا زمانيکه يک سياست انقلابي، يک افق انساني بر جنبش سرنگوني ناظر نباشد، سالها جمهوري اسلامي ميتواند سر کار باشد. در نبود اين مهم حتي در صورت کنار گذاشتن جمهوري اسلامي، مسجل نيست که اوضاع به نفع طبقه کارگر و مردم محروم ورق بخورد. فاکتور جدي در تضمين برکناري جمهوري اسلامي و تامين دخالت مردم در سرنوشت خود، ناظر کردن يک افق انقلابي و راديکال بر اعتراض آنها و بر جنبش سرنگوني است. تنها راه کم مرارت براي اين امر انتخاب يک حزب انقلابي که پرچم اين افق را در دست دارد. اعتراضات دوره اخير در دانشگاههاي ايران، شعارها و مطالباتي که در اين روز تنين انداخت و پرچمي که در دفاع از حقوق مردم با شعار آزادي و برابري برافراشته شده، باز کردن دريچه اي به روي مردم و نشانه نفوذ آرمانهاي انساني و سوسياليستي در درون نسلي است که در مقابل جمهوري اسلامي پا پيش گذاشته است و به چيزي کمتر از جامعه اي آزاد و مرفه قانع نميشود. پيوستن به حزب حکمتيست به عنوان پرچمدار اين نسل و به عنوان نيرويي که تضمين دخالت مردم در سرنوشت خود و متضمن تامين منافع آنهاست تنها راه خلاصي از دست جمهوري اسلامي و فقر و محروميت بر اين جامعه است.