اين نوشته محمد آسنگران بتاريخ ٥ ژوئن براى کورش ارسال شده که ١٤ ژوئن دريافت شد.

--------

در مورد نامه نگاريهاى اخير در کميته مرکزى

به کميته مرکزى حزب

با سلام!

رفقا اخيراً نامه هايى رد و بدل شده است که تحت عناوين نه چندان مهمى حملات شديدى را آغاز کرده است. در اولين نگاه هر خواننده اى به فکر فرو ميرود که چه خبر شده است. چرا اين کميته که ظاهراً از کنگره چهارم متحد بيرون آمد اين چنين عصبى و بى مهابا و بدون ملاحظه اتهام بار طرف مقابلش ميکند. اين سنت از کجا آمده است.

من در عين نگرانى شديد، اين فضا را ميتوانستم تصور کنم. زيرا بخشى از رفقاى کميته مرکزى نه از روى سياست و پلاتفرم مشخص بلکه از روى برداشتهايى که قبلاً پيدا کرده اند به قضاوت هر موضوعى ميپردازند.

اگر اين اختلافات و فاصله گرفتن ها بر اساس سياستهاى مدون و معلوم و پلاتفرمهاى معينى صورت ميگرفت شايد همگى از آن استقبال ميکرديم، که بهترين سياست و پلاتفرم را به نفع پيشروى کل حزب از آن استنتاج کنيم. اما متاسفانه اين چنين نيست.

حملات شخصى و سطح پايين مباحثات هيچ مناسبتى با عقل و درايت کميته مرکزى حزبى که مدعى تصرف قدرت است ندارد.

از آبى که اين چنين گل آلود شده است کسى ماهى نميگيرد، غرق شدن در آن محتمل تر است.

رفقا اين سطح از اختلافات بر سر سردبيرى يکى و جابجايى او قاعدتاً نميتواند اين فاصله و پرخاش را توجيه کند. لطفاً زير اين پرده تورى و سوراخ سوراخ کسى خود را قايم نکند. قابل ديدن است. با چشم کم بينا و غير مسلح هم ميشود سنگر بنديهاى ديگرى را در آن زير ديد. بايد پرده ها را کنار زد واقعيات آنطور که هستند ديده شوند. تا شايد ميدان دخالت سياسى و اصولى همگى فراهم گردد. در اين نوشته من به سهم خود تلاش ميکنم که نظرم را در اين مورد بيان کنم.

رفقاى عزيز

قبول کنيم که دلخوريها و دلچرکينيهاى دوران قبل تمام نشده است. قبول کنيم که کنگره براى همه ما يک جايگاه را نداشت. قبول کنيم که مصوبات کنگره عليرغم رايمان به آن تعهد مشترکى را به آنها ايجاد نکرد. قبول کنيم که عضو کميته مرکزى به بيان خودش هيچ نکته مثبتى در نتايج کنگره نديده و ناچاراً براى اينکه چيزى بگويد ناچار شده است که کنگره ما و اکثريت را در نشريه ايسکرا مقايسه کند. اگر قبول کنيم که به نقل از رفيق رحمان حسين زاده يکى از کادرهاى حزب گفته است: "حميد تقوايى و بخشى از حزب نميخواهند قدرت را بگيرند، و ادامه فعاليت مشترک به احتمال زياد غير ممکن است." اگر اين نکات و دهها نکته ديگر را که گفته اند و نوشته اند کنار هم بگذاريد از عمق خطرى که حزب را تهديد ميکند مطلع خواهيد شد. کسى که ميگويد ادامه با هم کار کردن غير ممکن شده است و يا فرمولبنديهايى بکار ميبرد که کادر حزب اين برداشت را پيدا ميکند و در اطراف خود پخش ميکند ديگر حرف اتحاد و .... شوخى اى بيش نيست.

بهتر است به همديگر پليتيک نزنيم. رو راست حرف دلمان را بيان کنيم و با شجاعت از آن دفاع کنيم. به بهانه جابجايى سردبيرى يک نشريه تازه پا گرفته درد دلهايمان را بيان نکنيم. سياست اين چنينى شکستش از اول معلوم است. بياييد فرض کنيم که آذر ماجدى اشتباه کرده است. نتيجه آن نبايد کمپين جنگ سردى عليه حزب کمونيست کارگرى و کمونيستها باشد. کدام يک از شما ها در زندگى سياسى و حزبيتان اشتباه نکرده ايد. آيا در نتيجه آن قبول کرده ايد که سانسورچى، استالينيستى، حذف کننده، ديکتاتور، بى درايت، و غيره قلمداد شويد. رفقاى عزيز رفيق مهرنوش قبل از برکناريش از سردبيرى کمپين اش را شروع کرده بود. (من مدعى اينم و در هر مرجعى حاضرم که آنرا اثبات کنم) و از آن سوراخى که نشان داده بود حملات جنگ سردى شروع شد. رفيق مهرنوش تفنگهايش را پخش کرد، سيبل را نشان داد، وقتى شليک شد تعدادى از رهبرى حزب هم به دلايل خاصى شروع کردند شليک کردن و در کنار کسانى ايستادند که متاسفانه حملات جنگ سرديشان عليه حزب چندان قابل پوشش نيست. اتفاقاً اگر برکنار نميشد بايد يک آدم با پرنسيبى در دفاع از اصول آذر ماجدى را زير نقد قرار ميداد. تازه با اين حال من فرض را اين ميگيرم که آذر مثل همه ما در يک تصميم اشتباه کرده است. آيا دسته بندى بالاى حزب را کسى ميتواند تحت اين عنوان توجيه کند. فکر نميکنم.

رفقا بهتر است کلاه خودمان را قاضى کنيم اين چنين نيست. از يک منفذ کوچک نميتوان حق به جانب وارد شد و فکر کنى ازب تو ميپذيرند که مدافع اصول هستيد مگر اينکه فکر کنى کسى آن را تشخيص نميدهد. اگر کميته مرکزى و يا بهتر بگويم دفتر سياسى مباحثات خود را قبل از کنگره چهارم علنى ميکرد در جريان کنگره هر اتفاقى که ميفتاد با کمى مشکلات بيشتر نتايج محکمتر و قابل اتکاترى ميداشت. اما به هر دليلى اين اتفاق نيفتاد و ما تلاش کرديم که رهبران حزب را ساپورت کنيم تصميمشان را آنطور که تشخيص داده بودند بپذيريم. متاسفانه هر چه زمان ميگذرد و آن مباحثات علنى نميشود نتايج زيانبار آن حزب را بيشتر زمين گير ميکند. نه تنها اين بلکه بر خلاف قرار مورد توافق آن مباحثات همچنان در طاقچه هاى دفتر سياسى محبوس شده و به دلايل نامعلومى علنى نميشود. همينجا ميخواهم تاکيد کنم در اولين فرصت آن مباحثات بايد علنى بشود. در غير اينصورت لطفاً دفتر سياسى توضيح لازم را به کميته مرکزى بدهد. آن وقت همگى سر جاى واقعى خودمان قرار ميگيريم و بحث سياسيمان را با هم ادامه ميدهيم. سمينار ر.حميد در پالتاک و عصبى بودن رفقاى مخالف آن ربطى به موضوع مورد مناقشه فعلى نداشت. اما ظاهراً تاکتيک عوض شده و با عمليات ايذايى فعلى همان اهداف دارد دنبال ميشود. رفقا براى هم نظر کردن و نيرو جمع کردن لازم نيست حزب را خراب کنيم. لازم نيست که مارک استالينيستى را اول از کسانى بپذيرم بعد از سينه خود بکنيم و به سينه حريفمان بچسبانيم. لازم نيست از اعمال غير اصولى کسى دفاع کنيم تا او را به صف خود راهنمايى کنيم. راه سرراست تر اين است پلاتفرم و سياست ديگرى را به قضاوت گذاشت. اين راه اصولى تر و سالم تر است.