رفيق حميد تقوايى عزيز

در رابطه با تغيير سردبير نشريه آزادى زن سوالاتى از جانب برخى از کادرهاى حزب مطرح شده است و همچنين شايعاتى در اين رابطه در حزب پخش شده است. لازم است که اين سوالات پاسخ گيرند و اين شايعات جمع شوند. چنين شايعاتى و همچنين نفس شايعه پراکنى فضاى حزب را آلوده ميکند و بايد سريعا متوقف شوند. بنظر من، من و جمع مرکزى سازمان آزادى زن بايد اين امکان را داشته باشيم که به شيوه اصولى و حزبى مسائل را مطرح کنيم و پاسخ شايعات را بدهيم. اين شايعات حرمت سازمان آزادى زن و شخص من را خدشه دار کرده است. باين خاطر از شما خواهش ميکنم که اين امکان را بما بدهيد تا بطريقى اصولى مطالب را به گوش کادرهاى حزب برسانيم. لطفا اين نوشته را در اختيار کادرهاى حزب بگذاريد.

رفقا

قبل از اينکه وارد توضيح دليل تغيير سردبير نشريه آزادى زن بشوم، لازم است توضيح دهم که چنين تغييراتى در حيطه اختيارات دبير يا مسئول يک سازمان است، بويژه وقتى در نظر داشته باشيم که مهرنوش موسوى توسط من به اين کار دعوت شد. اما چرا اين تغيير لازم شد؟ تغيير سردبير نشريه آزادى زن بعلت اختلافات بسيار سبک کارى و بعضا سياسى و باين علت که اين اختلافات تنش بسيار و اصکاک هاى بسيارى در جمع مرکزى سازمان آزادى زن ايجاد کرده بود، تا به اين حد که بعضا باعث اخلال در ادامه کارى سازمان ميشد، انجام گرفت. اصطکاک هايى که در سازمان بوجود آمده بود انرژى بسيار طلب ميکرد و تمرکز از فعاليت اصلى را منحرف ميساخت. حيات سازمان آزادى زن يک سال و نيم است، حيات اين اختلافات و تنش ها نزديک به يک سال. من به سهم خود تلاش کردم که اين مسائل به شکل ديگرى حل و فصل شود ولى متاسفانه اين مساله عليرغم تمايل من عملى نشد. اين تصميم در اجلاس شوراى مرکزى سازمان باتفاق آرا مورد تائيد قرار گرفت و اجلاس آنرا اقدامى لازم براى پيشبرد فعاليت هاى سازمان آٓزادى زن دانست.

نامه مينا احدى که در زير ميايد تصوير روشنى از ماوقع ميدهد. محتواى اين نامه توسط رفقاى زير از شوراى مرکزى سازمان آزادى زن حاضر در اجلاس شوراى مرکزى بتاريخ ٢٩ و ٣٠ مه، مورد توافق است.پروين کابلى، مريم نمازى، مريم کوشا، على جوادى، شهلا دانشفر، سهيلا شريفى و مرسده قائدى

با احترام آذر ماجدى

٥ ژوئن ٢٠٠٤

به رفقاى کميته مرکزى و مشاورين و کادرها

رفقاى گرامى نميدانم تا چه حد در جريان مباحثات مربوط به تغيير سردبير نشريه آزادى زن هستيد. اما بدليل مطرح شدن مباحثاتى در اين مورد و دريافت نامه و يا سوالات کتبى و شفاهى، لازم ميدانم، توضيحاتى در اين مورد را به حضور همه شما برسانم.

من همانطور که همه شما ميدانيد از روز اول با "ساز" فعاليت ميکنم و در جريان همه مسائل اين سازمان از اول بوده ام. مشکلات و اختلافات بين سردبير و رئيس سازمان آزادى زن، از همان ماههاى اول فعاليت ما بروز کرد و همواره يکى از مسائل درونى سازمان بوده است. اختلافات بعضا سبک کارى، بعضا سياسى و در برخى موارد به نحوه کار و غيره برميگشت. بهر حال مستقل از مضمون اين اختلافات و اينکه در کدام مورد حق با چه کسى بوده، اين اختلافات همواره سايه خود را بر کار ساز گسترده بود. در مورد جابجايى و تغيير سازماندهى، بدليل اين اصطکاکهاى شديد، طبيعى است که همه ما در جمع مسئولين صحبت کرده و نظر عمومى در مجموع اين بود که هر تغييرى در سطح مسئولين ساز و بويژه سردبير نشريه بايد در جمع مسئولين و بويژه با حضور خود مهرنوش موسوى باشد. اما چه اتفاقى افتاد که يک هفته مانده به جلسه عمومى ساز، ما اين تصميم را گرفتيم و اين کار را کرديم.

نکته بسيار مهمى که در اين روزها پيش آمد، که هر قضاوتى در مورد اين اختلافات و جابجايى اساسا بايد به آن گره بخورد. امرى است که متاسفانه از نظرها پنهان مانده و يا پنهان نگاه داشته شده است. در حالى که از نظر ما اين مهمترين نکته در اين کشمکش است. در اين مورد توضيحات مفصلى ميدهم.

کمپين جنگ سردى عليه حزب و رهبرى حزب و سازمان آزادى زن

رفقاى گرامى!همزمان با کمپين گل رز و اختلافاتى که ما با اطلاعيه اوليه اين کمپين داشتيم، و همزمان با بحثهايى که در بين خودمان درگير بود، مهرنوش موسوى نامه اى در پاسخ به بحثهاى آذر ماجدى نوشت که با اتهامات شديدى همراه بود که حتى همين هم ميتوانست جواب سياسى اش را بگيرد. اما بلافاصله بعد از آن مهرنوش موسوى نامه اى به ليدر حزب و رئيس هيئت دبيران و رئيس دفتر سياسى و جمع مسئولين ساز نوشت و اجازه خواست که از بيرون حزب، آذر ماجدى را افشا کرده و اين "حق کشى" در مورد خودش و "سانسور" و غيره را افشا کند. و بقول خودش به مردم متوسل شود. اين يک اتفاق مهم بود و حداقل براى من بسيار نکته مهمى بود. من اينرا زمينه سازى يک حمله جنگ سردى به حزب و حرمت رهبران آن و آذر ماجدى بالاخص ميدانستم و از همان اول بشدت در مقابل آن ايستادم. البته هنوز فکر نميکردم که واقعا اين اتفاق بيفتد و اصلا تصورش را نميکردم که عليه ما طومار جمع شود و غيره. همه چيز خيلى سريع اتفاق افتاد و يکباره ما ديديم که ما را با جمهورى اسلامى ايران مقايسه کرده، و طومارى در ايران جمع شد و يکى به ما گفت که استالينى هستيم و ديگرى به رهبرى حزب گفت سانسورچى هستيد و اين بساط چيست که راه انداخته ايد و بالاخره على راستين از ايران نوشت که روش استالينى آذر ماجدى را افشا خواهد کرد. (بايد توجه داشت که نفس اينکه طومارى جمع ميشود نشان دهنده اين است که فرد يا افراد مشخصى اين طومار را جمع آورى کرده اند، اين افراد مسلما از ممسنى و گچساران نبودند. رفقاى ما در داخل در ارتباط تنگاتنگ با يکديگر نيستند. تصور اينکه اين کمپين از داخل کشور سازمان داده شده باشد، بسيار بعيد بنظر ميرسد، ضمنا با چنان دقتى براى رفقاى رهبرى ارسال شده بود که من بعضى وقتها اين دقت را ندارم.) من به اين دليل که مهرنوش از هبرى اجازه خواسته بود تا قدمى عقب گذاشته و از بيرون افشايمان کند، بود که ادامه فعاليت او را در نقش سردبير آزادى زن غيراصولى ميدانستم و هنوز هم فکر ميکنم که کسى که خواهان تبليغات بر عليه يک ارگان و يک کميته است، اول بايد از آن بيرون برود.

رفقا کسى که تعدادى از اطرافيان و ارتباطات خودش را بسوى اين سوق ميدهد، يا تاييد ميکند، يا سکوت جانبدارانه ميکند که بدليل يک جابجايى "گيرم حتى حق با او باشد و ما برکنارى او را به غلط انجام داده باشيم" براى ما با قيافه اى حق بجانب نامه نوشته و اتهام بزند، بايد مورد انتقاد قرار گيرد و نه ما که از اصوليت دفاع کرده و تا همين امروز نيز سعى کرده ايم، مباحثات را به ميان " توده ها" و "مردم" نکشيم.

استدلال ميشود که چون اين جابجايى در مورد يک چهره شناخته شده حزب است، به عکس العمل فورى مردم! دامن زده است. گويى مردم ايران منتظر اين بوده اند که ببينند کى مسئول نشريه است و کى او را برکنار کرده و فورا شروع به طومار نوشتن کنند. نهايت ساده انگارى است اکر تصور شود که کمپين سازمان يافته نبوده و خودبخودى و بدليل نفوذ کسى راه افتاده است. در اينکه ما چهره هاى سرشناس داريم ودر اينکه مهرنوش موسوى يکى از اين چهره هاست شکى نيست. ولى من از شما ميپرسم اين حزب با شديدترين تکانهاى داخلى ليدر عوض کرد کسى طومار امضا کرد و حرفى زد. تصور کنيد که با همين استدلال، على جوادى بدليل کنار گذاشته شدن مثلا از پست رياست تلويزيون به مردم متوسل شود، يا خود من بدليل سازماندهى خودم و نارضايتى از يک پست تشکيلاتى و يا برکنارى خودم بهر دليلى از مردم بخواهم که قضاوت کنند، آيا اين دست به سوى مردم بردن، از يکسو نشانه بن بست فرد در درون حزب و نااميدى وى بهر دليلى نيست و از سوى ديگر با همين هدف نيست که طومار جمع شود و فشار به اين رهبرى وارد شود و به يک معنا وارد يک مبارزه علنى با رهبران و رهبرى نميشود. طبعا اين حق هر کس است که شعار محکوميت ما را بدهد اما قبل از هر چيز همانطور که گفتم بايد بيرون رفته باشد. بعلاوه ما هميشه رژيم را محکوم ميکرديم. حتى اپوزيسيون خودمان را هم محکوم نکرده ايم.

همه حرف من اينست که مردم زياد در قيد و بند جايگاه تشکيلاتى ما نيستند. مگر اينکه ما اينرا برايشان مسئله کنيم و بطريق اولى مردم و همينطور فعالين خودمان و يا کادرهاى ما با تفکرات خودشان به نتيجه "سرکوبگرى آذر ماجدى" نمى رسند، مگر اينکه توضيحاتى در اين مورد شنيده باشد.

صحبت ديکرى که مطرح است، اينکه چرا در نشست جمع مسئولين، مهرنوش حضور نداشته، گويى ما مهرنوش را به اين جلسه دعوت نکرده ايم. رفقا همه مسئولين ساز به جلسه رسما دعوت شده بودند و مهرنوش بطريق اولى بايد در اين جلسه حضور مى يافت تا در حضور خودش به مباحثات در سازمان آزادى زن در مورد جابجايى سردبير و غيره پايان داده شود. متاسفانه او نيامد و تصميمات مسئولين بدون حضور او بود. بهر حال جمع رهبرى سازمان آزادى زن قرارى داده است که از تصميم تغيير مهرنوش به اتفاق آرا دفاع ميکند. مهرنوش اگر بين کنفرانس آلمان و اين جلسه يکى را انتخاب ميکرد، بطريق اولى بايد به نشست ساز مى آمد. مگر نمى ديد که چه اوضاعى برپا شده است. مگر نميخواست حرفش را بزند و جواب بشنود، مگر در يک جمع کار نکرده بود، خوب مسئولين اين سازمان در يکى از بحرانى ترين شرايط بايد مى نشستند و از حرمت خودشان و حزب و رهبرى حزب دفاع ميکردند، آيا اين مهم نبود، بويژه اينکه مهرنوش يکى از طرفين اصلى اين دعوا بود.

سخن کوتاه، رفقاى گرامى من همانطور که گفتم با هر اختلافى، سبک کارى و سياسى و هر درگيرى فردى و لفظى ميتوانستم کنار بيايم، ولى با اين پديده که جديد و غير عادى و ضربه زننده بود، نه فقط کنار نمى آيم، بلکه فکر ميکنم هر نوع کوتاه آمدن در مقابل اين قضيه غير اصولى است و بويژه درخواست دارم که وقتى از کسى در اين مورد سوال ميشود، در جريان رسمى دو طرف بحث باشد و علت برکنارى را نه بدليل اختلاف کوچکى در مورد مضمون کمپين گل رز، بلکه در اين سطوح ببيند. در پايان فکر ميکنم که به اين مباحثات نيز بايد هر چه سريعتر پايان داد و دنبال کارهاى ديگرمان برويم.

با تشکر

مينا احدى