به دفتر سياسى

رونوشت: رفيق حميد تقوائى

موضوع: مکاتبات رفقا اصغر کريمى، على جوادى و آذر ماجدى با رئيس دفتر سياسى بر سر توزيع نامه رفيق اسعد کوشا به دفتر سياسى

رفقاى عزيز!

مکاتبات بر سر توزيع نامه رفيق اسعد کوشا به دفتر سياسى، با نامه اخير اصغر کريمى به اوج برافروخته و بى تناسبى رسيده است. شخصا قصد داشتم (و دارم) که در جلسه د.س. از حق دفتر سياسى به دريافت همه مکاتباتى که به هر شکل شکايت و يا انتقادى به اعضاء مرکزيت حزب و مراجع حزبى را در بر دارد دفاع کنم و به اعتراض اين رفقا به سهم خودم پاسخ بدهم. اما جلسه برگزار نشد و من مخصوصا با خواندن نامه مفصل و عصبى و جنجالى رفيق اصغر خود را ناگزير به ورود به اين دايره ناخوشايند جنگ اعصاب کتبى، عليرغم ميل خودم، مى بينم؛ چراکه احساس ميکنم کل قضاياى اخير و اين نامه يک روند اشتباه پشت اشتباه از طرف اين رفقاست که دارد بالاى حزب را بيش از پيش به بحران ميکشد.

رفقا! واضح است که دفتر سياسى بعنوان يک نهاد رهبرى حزب که در عين حال مرجع دريافت شکايت و نظرات و انتقادات است، حق دارد و بايد نامه رفيق اسعد و موارد مشابه و کلا همه مکاتبات داراى محتواى شکايتى و انتقادى را، مستقل از مضمون آنها، دريافت کند و در مورد نحوه رسيدگى به آنها خود تصميم بگيرد. رسيدگى به مضمون مکاتبات خواه به نتيجه له يا عليه نظر نويسنده نامه برسد خود جزيى از اين پروسه است. هيچ مرجع ديگرى در حزب نميتواند تعيين کند که دفتر سياسى چه چيزى را مجاز است دريافت کند و چه چيزى را مجاز نيست. بنابراين رئيس دفتر سياسى در توزيع اين نامه به دفتر سياسى نه تنها مرتکب خطايى نشده بلکه کار بديهى خودش را انجام داده است که با کمال تعجب اينچنين واکنش عصبى رفقا را بدنبال آورده است. اينکه اين واکنش، خود محصول چه وضعيتى است و چرا به اينجا کشيده است، ترجيح ميدهم نظر خودم درباره آن را در اولين جلسه حضورى دفتر سياسى بيان کنم و در اينجا وارد آن نشوم.

اما شيوه "استدلال"ى که رفقا براى توجيه واکنش خود دارند جالب است! هم قبلا در يک نامه على جوادى و هم با اصرار و ابرام يشترى در نامه اخير اصغر کريمى سعى شده دفتر سياسى در اين مورد بسادگى در کنار ساير کميته هاى حزبى گذاشته شود!! اين اصرار آشکارا نادرست براى انکار موقعيت دفتر سياسى در راس حزب و موازى کردن آن با کميته هاى داخل و خارج و کردستان قبل از هر چيز براى من تعجب آور است. به اين قياس جالب رفيق اصغر کريمى توجه کنيد:

"بويژه توجه کنيد که على القاعده اگر مسئولين کميته هاى داخل و خارج و کردستان هم نحوه برخورد شما را الگو قرار ميدادند بايد نامه را براى کميته هاى تشکيلاتى يعنى براى يک ليست دهها نفره ميفرستادند." !!

انصافا آيا نبايد تعجب کرد که چگونه رئيس هيات دبيران حزب چنين قياس نامربوطى را بعنوان يک استدلال منکوب کننده جلو رئيس دفتر سياسى ميگذارد؟ آيا اين رفقا واقعا توجه ندارند يا دوست ندارند متوجه شوند که دفتر سياسى دفتر سياسى است، نهادى در راس حزب که اگر رفقا لطف کنند و اجازه دهند در عين حال مرجع رسيدگى به هر شکايت و مرجع دريافت هر اظهار نظر و انتقادى از طرف کادرها و اعضاى حزب نسبت به رهبرى و مراجع حزبى است؟ آيا اين نياز به قلمفرسايى دارد که کميته هاى داخل و خارج و کردستان نبايد چنين نامه اى را توزيع کنند چون واقعا به آنها مربوط نيست و اصلا نميبايست رفيق اسعد برايشان ميفرست که خطايش به خود او بر ميگردد؟ ولى در مورد دفتر سياسى اين قياس صدق نميکند. آيا سخت است درک اينکه اين مساله به دفتر سياسى مربوط هست؟ آيا لازم است به رئيس هيات دبيران حزب يادآورى شود که تعريف موقعيت و جايگاه و کارکرد و اختيارات دفتر سياسى در سنت حزبى ما بيش از بيست سال است روشن تر از آن است که بتوان به دلخواه آن را در رديف کميته هاى حزبى پايين تر از کميته مرکزى قرار داد؟

جاى ديگرى رفيق اصغر نوشته است:

ميدانم چرا حزب به دادگاه تبديل شده است و سياست کنار رفته است."!!

در جواب بايد گفت حزب از طريق نهاد دفتر سياسى مرجع رسيدگى به شکايت هست، حالا ميخواهيد اسمش را دادگاه بگذاريد، مختاريد. نميتوان با يک چرخش قلم، دو کلمه حزب و دادگاه! را کنار هم چيد و يک کارکرد دفتر سياسى را به دلخواه قلم گرفت. در مورد سوال چرا سياست کنار رفته است؟ صد در صد با رفيق اصغر موافقم ببينيم چرا سياست کنار رفته است؟ ببينيم چه کسى آن را کنار ميگذارد؟ چه کسى از روشن شدن مسائلى که پيش آمده شانه خالى ميکند و بجاى استقبال از بررسى اشتباهات احتمالى با اين قبيل مکاتبات بحران آفرين بالاى حزب را به بحران ميکشد؟ بگذاريد در يک جمله درباره مکاتبات اخير اين رفقا نظرم را بدهم و اين بند نامه ام را ببندم: ذره اى از حقيقت جويى و بويى از حزبيت در آنها نمى بينم.

رفقاى عزيز! واقعيت اينست که بيشتر از اين نميخواهم دندان روى جگر بگذارم و شاهد روشهايى و شيوه برخوردهايى در بالاى حزب باشم که با فلسفه سياسى و حزبى ام و با فلسفه زندگى ام مغاير ميبينم. در دو سال گذشته و بخصوص از مقطع قبل از کنگره چهارم، بخاطر وحدت حزب در موارد متعدد در برابر شيوه هايى که مناسب حيات سياسى اين حزب نمى دانستم سکوت کردم (اگر بخواهيد در جلسه حضورى دفتر سياسى اشاره خواهم کرد)، امروز ديگر اين را به حال وحدت حزب مضر ميدانم. چندى پيش در يک جلسه پالتاکى د.س. گفتم و امروز تکرار ميکنم که در گفتار و رفتار تعدادى از رفقاى رهبرى در مباحثات دوره اخير، نوعى قائل شدن به حقانيت ازپيشى و دلبخواهى براى خود و باطل شمردن ازپيشى نظر طرف جدل خود مشاهده ميشود که نه تنها مبنايى در حقيقت و واقعيت ندارد، بلکه در شرايط کنونى حزب ميتواند به حال شکل دادن به يک رهبرى سياسى متحد در بالاى حزب و به حال وحدت کل حزب بسيار زيانبار باشد. شخصا در برابر اين روش خواهم ايستاد و بى محتوايى آن را به روشنى نشان خواهم داد. نه تنها يک جدل واقعى سياسى جدى را در بالاى حزب بايد تضمين کرد بلکه با هر روشى که روى آن محدوديت ميگذارد و يا امکانات آن را تنگ ميکند بايد به جدل برخاست. در موقعيت حساسى هستيم و دوره حساسترى در پيش داريم. رفقايى که سکان اداره حزب را در دست دارند حواسشان هست؟

براى تلاش در جهت خروج فورى از اين موقعيت، من خواهان برگزارى هرچه سريعتر جلسه حضورى دفتر سياسى هستم و از پيشنهاد کورش مدرسى براى برگزارى پلنوم فوق العاده هم حمايت ميکنم.

با آرزوى موفقيت

فاتح شيخ

٣ ژوئن ٢٠٠٤