چند پيشنهاد براى اوضاع فعلى حزب

از مصطفى صابر، ٢جون ٢٠٠٤

رفقاى دفتر سياسى، رفيق کوروش، رفيق حميد!

ظاهرا اينبار ديگر در يکدقمى يک بحران جدى و نابود کننده در درون حزب کمونيست کارگرى قرار داريم. حزب به يک مو بند است.

آيا راه حلى هست؟ آيا ميشود از اين وضع خارج شد؟ آيا ميتوانيم شرايطى فراهم کنيم که حزب محکم تر و با اعتماد به نفس تر از اين اوضاع مايوس کننده بيرون بيايد؟ به نظر من هست و پايين تر پيشنهادم را ميگويم. اما چه اتفاقى دارد مى افتد؟ آيا آنچه که در بين ما ميگذرد انعکاس يک جدال واقعى در جامعه است؟ آيا اين دعواها انعکاس دو جور برخورد متدلوژيک، سياسى و سبک کارى به مساله انقلاب و مساله قدرت و اوضاع سياسى و نقش خطير حزب (که خوشبختانه همه به اين آخرى اذعان داريم) هست؟به نظر من ميتوانيم به آنجا هم برسيم و خوبست اگر به آنجا برسيم. اما دعواهاى فعلى ما هنوز آن نيست. نگاه کنيد که وقتى قرار است بنشينيم از دعواها و اختلافات سياسى يکديگر بگويم صاف و ساده باهم دعوايمان ميشود. سرهم داد ميزنيم. به همديگر متلک ميگوييم. هر طرف متون طولانى از نادر را ميخواند و مدعى نمايندگى منصور حکمت ميشود.

اما بالاخره هسته سياسى اين دعوا چيست؟بشخصه در اين مورد ناروشن هستم. چون اصلا خود معضل ما بنظرم اينست که خصلت سياسى دعوا روشن نيست. (ممکن است مثلا در ذهن کوروش يا حميد و يا من و شما روشن باشد، اما براى مردم روشن نيست!) چيزى که ميتوان مشاهده کرد اينست که از پلنوم ١٦ به اين سو يک خط يک راه حل (حال غلط يا درست) خود را بصورت قطعنامه هاى روشنى بيان کرده و به تصويب حزب (کنگره و پلنوم) رسانده است و خط ديگر صرفا بعنوان جريانى انتقادى و اپوزيسيون خط ديگر (گاه نهان و گاه آشکار) ابراز وجود کرده است. چه بسى بخاطر مصلحت وحدت حزب ملاحظات خود را روشن و صريح بيان نکرده. و بهرحال انتقادات و ملاحظاتش را به پلاتفرم سياسى روشن و قطعنامه هايى که حزب را به انتخاب بکشاند تبديل نکرده است. بيشتر حالت هشدار دارد. حتى اگر اين هشدارها درست هم باشند، تا تبديل به سياست و پلاتفرم نشود، بجاى آنکه حزب را در مقابل يک انتخاب سياسى قرار دهد، حزب را در وضعيتى قرار ميدهد تا از بين آدمها، اتوريته ها، سوابق مشترک انتخاب کند. به نظر من اين، مستقل از هر نيت خيرى که پشت آن بوده (و بدون اينکه بخواهم به کسى اتهامى زده باشم)، منبع فساد، محفل بازى، جناح بازى و خلاصه نابودى حزب است. روشن نبودن سياسى، قطبى نکردن سياسى و اصولى بحث ها به نظر من منشاء بحران است. هردو طرف در مقابل اين وضع مسئول اند. بايد جلوى اين با تمام قوا ايستاد. هر دو طرف دعوا موظفند تا چيزى را در زمينه اختلافات سياسى در هاله ابهام و ناروشنى قرار ندهند. هر کس حق دارد و بايد کل حزب را پشت سياست و نظر خود بکشاند و بشيوه اصولى متمدنانه و علنى اين کار را بکند. اين تلاشى مقدس و غرور انگير است. و حزب را تقويت خواهد کرد.اما به نظر من دعواى فعلى (منظور چند هفته اخير) متاسفانه امکان چنين چيزى را دارد از ما سلب ميکند. چرا که به نظر من اعتمادى بين مان نيست. موضوع در اين مورد حتى اختلاف سياسى هم نيست. موضوع اعتماد است. کسى آن ديگرى را قبول ندارد. من اينجا نمى خواهم وارد اين شوم که چرا اينطور است. سوال عاجل اينست که آيا ميشود براى اين راه حلى پيدا کرد؟ به نظر من آرى. ميشود از اين بحران فعلى عبور کرد و دعوا را به سطحى علنى و سالم و سياسى کشاند و معضل بالا را بشيوه انقلابى و حکمتى حل کرد. يا قادر ميشويم اين کار يعنى معضل اعتماد را حل بکنيم يا اينکه بايد به شرايط نامساعدتر گردن بگذاريم. شرايط نامساعدتر يعنى اينکه حزب از بالا و تا پايين نه بر اساس پلاتفرم سياسى روشن، که بر اساس توکل به اين و آن و اتکاء بر اتوريته ها و سوابق گذشته و در طوفان کشاکش هاى رنج آور محفلى و خراب کردن همديگر دو شقه بشود. (در واقع سه شقه بشود، چون تعداد خيلى زيادى کلا کنار خواهند کشيد!) و بعد هر شقه تازه بکوشد که حقانيت خود را اثبات کند. (حال در چهارچوب دو فراکسيون يک حزب واحد و يا حتى دو حزب کمونيست کارگرى اقليت و اکثريت!) رفقا خوب ميفهمم دارم چه ميگويم. خيلى متاسفم، اما حقيقتا اوضاع همينطور است. ما به اينجا رسيده ايم.اما اين اعتماد را چگونه ميشود ايجاد کرد؟ به نظر من به يک معنى خيلى هم راحت ميشود ايجاد کرد. يشنهاداتى به نظرم ميرسد که اجراى آن از دست من خارج است ولى کاملا شدنى است. اميد من اينست که طرفين دعوا براى حفظ وحدت حزب يکبار ديگر سازشى اصولى بکنند و امکانى داده شود دعواها بصورت اصولى مطرح گردد:١) کوروش نامه اسد کوشا به آذر ماجدى را بعنوان يک سند دفتر سياسى از آرشيو خارج کند. تا آنجا که به دفترسياسى برميگردد موضوع اين نامه خاتمه يافته است. رفيق اسد کوشا اگر خواست به مراجع مربوطه شکايت کند.٢) موضوع برکنارى مهرنوش موسوى به يک کميسيون ويژه ٣ تا ٥ نفره واگذار شود، کميسيون در فاصله دو هفته و در چند بند کوتاه نظر و توصيه هاى خود خود را اعلام کند و بلافاصله در دفتر سياسى به راى گذاشته شود.٣)کميسونى به رياست رئيس دفتر سياسى و عضويت ليدر و ٣ تا ٥ عضو دفتر سياسى تشکيل شود و ضوابط مشروح اختيارات دفترسياسى، رئيس دفتر سياسى، ليدر و هيات دبيران و کميسيون شکايات را در جزئيات و آئين نامه هاى مشخص تعريف کند و براى تصويب به دفترسياسى و سپس به پلنوم ارائه دهد.

اين حداقلى است براى آرام کردن فضا و اينکه بتوانيم کارمان را بکنيم. صرفا دارويى مسکن است براى حزبى که تب کرده است. تب حزب را فقط با جدال هاى سياسى روشن و شفاف ميشود درمان کرد. ما سنت اينرا داشته ايم و داريم و بايد صراحتا به جامعه اعلام کنيم که دو نظر در حزب کمونيست کارگرى وجود دارد و يک بولتن علنى مباحثات بيرون بياوريم. من اصرار دارم که در اولين فرصت اين بولتن را منتشر کنيم. من اصرار دارم که مباحث کتبى باشد.به نظر من گرفتن اين ژست که گويا همه هم نظر هستيم ديگر براى حزب خطرناک، از لحاظ اخلاقى رياکارانه و از لحاظ سياسى بسيار مضر است. پيشنهاد من اينست که به بيرون اعلام کنيم که اختلاف داريم اما بشيوه اى سياسى، متمدنانه علنى و رفيقانه ميکوشيم حل کنيم. حتى بگوييم اينکه ته اين مجادلات به کجا برسد از پيش معلوم و محتوم نيست. اما هر طرف دعوا حق دارد که بکوشد کل حزب و جامعه را پشت سر خود بکشاند. اعلام ميکنيم که اين صرفا يک دعواى سياسى است و از لحاظ تشکيلاتى همه ما پشت سر مصوبات رسمى حزب و سلسله مراتب تشکيلاتى آن همچون گذشته عمل خواهيم کرد. اين در واقع نامه مشترک شماره ٢ دفتر سياسى و ليدر حزب خواهد بود. منتهى اينبار به کل حزب و جامعه.

رفقاى عزيز در واقع من چهار پيشنهاد مشخص را مطرح کردم. اگر کسى از رفقا آنها را سکند ميکند ميشود بصورت قرار براى تصويب به دفتر سياسى ارائه داد. منتظر نظراتتان هستم.

با ارادت، مصطفى.