از: اسماعيل ويسى

به: رفيق حميد تقوائى و رفقاى دفتر سياسى

موضوع: در رابطه با قرار پيشنهادى شوراها و مباحثات مربوطه

تاريخ: ٣ سپتامبر ٢٠٠٣

رفقاى گرامى!

همراه گرمترين درودها، خسته نباشيد.

بعد از دريافت اولين بار مباحثات مربوطه، ميخواستم که نظرات خود را در اين مورد بنويسم و در اختيار رفقا قرار بدهم. اما فکر کردم که ممکن است فعلا صرفا بحثى مابين رفقاى دفتر سياسى باشد و لازم نباشد. اما با دريافت و ادامه اين بحث ضرورت ديدم که اظهار نظر کرده و موضع خود را بطور فشرده بيان کنم.

در رابطه با قرار شوراها

من با در دستور گذاشتن و تصويب همچون قرارى در اين مقطع بنا به شرايط و اوضاع و احوال و توازن قواى سياسى و اجتماعى در ايران مخالفم. چرا؟ زيرا بايد با تصويب آن نه تنها حزب بلکه شبکه فعالين حزبى در داخل ايران و ديگر فعالين جنبش آزاديخواهى و سرنگونى طلبى هم، از آن استناجات عملى را بنمايند و عملا بايد به پاى تشکيل و اجراى مصوبات شورا بر اساس مجمع عمومى پايه اى بروند که در واقع و در دنياى واقعى و عملى اعلام حاکميت مردم ميباشد! در غير اينصورت صرفا مانند شعارى خواهد ماند. به اين دليل اساسى هم از رفقاى دفتر سياسى درخواست ميکنم که اين قرار را در دستور کار خود نگذارند و اگر بنا به دلايل ملموس و معقولى در دستور قرار گرفت از تصويب آن خود دارى کنند. (( البته ميتوان وارد حواشى و جز:ياتى ديگر در رابطه با اين قرار، شد. و مورد بررسى همه جانبه ترى قرار داد. اما فعلا اساس مساله من روى اين نکته اساسى است که اشاره کرده ام. )) زيرا توازن قواى سياسى و اجتماعى مابين " جنبش سرنگونى طلبى و حکومت اسلامى " فعلا در چنان شرايطى نيست که بتوان اين فراخوان عملى را به مردم آزاديخواه داد!

چنين شعار و فراخوانى براى ما جنبه عملى اش از لحاظ سياسى و ابعاد اجتماعى آن بر جستگى دارد و بايد داشته باشد. و بايد در فردا روز بعد از پاره اى تبليغات ما از طريق رسانه ها و نشرياتمان، از مردم بخواهيم که شوراها را تشکيل بدهند.

اما سئوال اساى و پايه اى اين است که آيا آن موقعيت از لحاظ سياسى و اجتماعى و توازن قواى مناسب مابين حکومت و مردم خواهان سرنگونى اين اوباش اسلامى بوجود آمده است؟

همگى بر اين معتقد هستيم که روند و سير جنبش سرنگونى طلبى در حال رشد و گسترش است و حکومت اسلامى روز به روز بيشتر در سراشيپى سقوط و سرنگونى و فروپاشى قرار ميگيرد و بقول رفيق کوروش " نسيم انقلاب " آتى در ايران وزيدن گرفته است و حزب ما بايد بکوشد، هژمونى سياسى خود را بر اين جنش مسلط کند و رهبرى و هدايت آن را در دست خود بگيرد و بر اساس سازماندهى و متشکل نمودن توده ميليونى مردم، اين حکومت را سرنگون کند. در اين شکى نيست و حزب مان براى ماديت بخشيدن به اين اهداف انسانى اش تلاش ميکند.

معتقديم که حزب ما يک پاى اصلى جنبش سرنگونى طلبى و مدعى قدرت سياسى و سازماندهى و بر پا کردن حاکميت مستقيم مردم " حکومت شورائى، دموکراسى مستقيم مردم " در ايران است، که در برنامه حزب بطور فرموله و همه جانبه اى موجود است و کسى اين حقيقت را نميتواند انکار کند. حتى مخالفين و دشمنان ما ميدانند که حزب ما براى ماديت بخشيدن به اين اهداف انسانى دارد تلاش ميکند.

اما موقعيت کنونى تا بعد از سرنگونى، تا دست يافتن به اين حقيقت که راه طولانى اى را دارد. منظور تثبيت سياسى حاکميت برآمده از انقلاب مردم است توسط حزب رهبرى کننده اين انقلاب مردمى، حزب ما در انقلاب آتى ايران! تا سازماندهى نهادها و ارگانهاى حاکميت مردم بر اساس دموکراسى شورائى، حکومت شورائى، و سر و سامان بخشيدن به ديگر مسايل در ابعاد اجتماعى، سياسى و اقتصادى و غيره ... ميتوان در اين رابطه به نوشته " دولت در دوره هاى انقلابى منصور حکمت مراجعه کرد. " و ... اما آنچه شرط اساسى است نبايد شرايط و موقعيت کنونى را بطور غير واقعبينانه مورد بررسى قرار داد و سياست و تاکتيکهايى را جلو پاى حزب و مردم گذاشت که در آن متضرر بشويم.

ممکن است رفقايى مثال فراخوان تشکيل مجامع عمومى و تشکيل شوراهاى کارگرى به کارگران را در محيط هاى کارى در قياس با اين فراخوان، مطرح بکنند. که مثالى واقعى است. اما بايد در نظر داشت که کارگران بنا به شرايط و موقعيت کارى شان خارج از اراده حکومت اسلامى، زير يک سقف معين و واحد متمرکز هستند و بنا به واقعيتهاى عينى و وجه مشترک همگى آنها جمع شدن و برگزارى مجمع رعمومى و انتخاب شورا و تلاش جهت ماديت بخشيدن به مصوباتشان در رابطه با مسايل مربوطه " تعيين دستمزدها، بستن قراردادهاى دسته جمعى، امنيت محيط کارى، مسکن و... ممکن تر است. اما مردم در يک محله با جمعيتى چند هزار نفرى با طيفهاى بسيار ناهمگون که واجد شرايط شرکت در مجمع عمومى هستند، ممکن نيست بتوان در اين شرايط، سياسى و توازن قواى موجود، که اوباشان اسلامى از تشکيل و جمع شدن هر گونه تجمع کوچکى حساسيت نشان ميدهند و جلو گيرى ميکنند، آنها را جمع کرده و مجمع عمومى محله را برگزار بنمايند و شوراى منتخب خود را تشکيل بدهند. آنهم در چنين شرايطى؟! پس در نتيجه قياس و مثال فراخوان به تشکيل مجامع عمومى در مراکز کارى با فراخوان به برگزارى مجامع عمومى و انتخاب شورا در محلات که حاکميت " قدرت " دوگانه را در جامعه عملا به نمايش ميگذارد، با همديگر اصلا غير قابل قياس ميباشد. زيرا تشکيل شورا در محلات مسکونى جنبه حاکميت را دارد. و...

آيا در جنبش سرنگونى طلبى آن پولاريزاسيون واقعى و کسب هژمونى سياسى توسط حزب بوجود آمده است؟

معتقدم که در جنبش سرنگونى طلبى در حال حاضر، آن پولاريزاسيون واقعى " چپ و راست " بوجود نيامده است. هنوز فضاى همه با هم بر اين جنبش بعلت نفرت عميق و غير قابل تصور مردم از اين حکومت فاشيستى، که لازم است سرنگون شود مسلط تر است. اين واقعيتى است که بايد به رسميت شناخت.

معتقد هستيم و در اين شکى نداريم! که نماينده واقعى و اهداف والاى انسانى مردم در ايران ما هستيم و بطور عام و کلى نمايندگى، سخنگويى و رهبرى اهداف انقلابى و جناح چپ اين جنبش را ما ميکنيم. اما نميتوان اذعان نمود که سياستها، سنتها و اهداف ما بر اين جنبش دست بسيار بالا دارد و کاملا مسلط است و در دنياى واقعى و عملى کسب هژمونى سياسى و رهبرى عملى آن را ما بدست آورده ايم. البته تاکنون نديده و نشنيده و نخوانده ام از رفيقى که چنين ادعايى را کرده باشدء مگر طى اين مباحثات رفيقى با فاکتورهاى مشخص بتواند نشان بدهد که ما چنين موقيعتى را بدست آورده ايم و بنوعى جنبش سرنگونى طلبى و موقعيت انقلابى در ايران در حالت اعتلاى انقلابى ميباشد. و با فراخوان ما اعتصابات کارگرى و توده اى و غيره ميتواند انجام بگيرد و توده ميليونى مردم با فراخوانهايمان جابجا و به راست و چپ خواهند شد. که آنگاه نميتوان از واقعيات گريز نمود و فى بها حزب ما در موقعيت ديگرى قرار دارد و آنگاه هم وظايف عملى ديگرى را بسيار فراتر از فراخون تشکيل شورا در دستور ما قرار خواهد داد. و... بگذاريد مثالى زمينى تر بزنم:

شعار کترل محلات را تمامى رفقاى موافق و مخالف قرار بعنوان شعارى زمينى و عملى قبول دارند. اگر بنا به اين فرخوان ما، از فعالين حزبى و شبکه هاى پيرامونى به حزب گزارش برسد که در دو محله شمال شهر تهران و در دو محله شهر سنندج و تبريز جوانان و بطور عام مردم ساکن آن محلات، طبق برگزارى مجامع عمومى و مصوبات آن و تعيين شوراى منتخب اين مجامع عمومى، خود کنترل محلات را بدست گرفته اند و عملا امورات روزمره اجتماعى محلات را خود به پيش خواهند برد و حکومت اسلامى و اوباش سرکوبگرش را بيرون انداخته اند. آنگاه موقعيت سياسى و اجتماعى در اوضاع و احوال ديگرى است و حزب بايد فورا و بدون وقفه نه تنها فراخوان " تشکيل شوراها " را به مردم بدهد، بلکه بايد سازماندهى کميته هاى قيام را در دستور قرار بدهد. زيرا اوضاع ديگرى است. در غير اينصورت فراخوانمان صرفا به عکس خود تبديل خواهد شد.

حال ممکن است رفقايى بگويند که مثال تهران بنوعى شور است. اما کردستان موقعيت حکومت اسلامى فرق ميکند و جو و فضا و موقعيت احزاب سياسى و از جمله ما در اوضاع ديگرى است. و مجموعه اى از مؤلفه هاى مثبت چون وجود جمع وسيعى از شخصيتها و کادرهاى سرشناس کمونيست که در رهبرى حزب قرار دارند و موقعيت اجتماعى کمونيست و محبويت حزب ما و ... موقعيت مناسبت ترى را فراهم کرده اند، اگر ما بتوانيم به مناسبتى مشخص و عمومى اى، اکثريت مردم شهر سنندج را به يک اعتصاب عمومى فقط چند ساعته بکشانيم ميتوان عملا به پاى دادن فراخوان رفت و مردم را به تشکيل شوراها فراخواند. که خود توازن قوا را در چنين اوضاعى نمى بينم.

اما در حال حاضر تلاش جهت بوجود آمدن و ماديت بخشيدن به اين پولاريزاسيون و کسب هژمونى سياسى " رهبرى سياسى جنبش " توسط حزب در اولويت قرار دارد که مردم و جنبش سرنگونى طلبى ما " جناح چپ " اين جنبش را بعنوان رهبرى آن انتخاب بکنند. تا آنگاه بتوان مردم را به تشکيل شوراها که هنوز حکومت اسلامى در سرکار است فراخوان داد و مردم به پاى ماديت بخشيدن به آن بروند و حاکميت " قدرت " دوگانه را بوجود بياورند! ما نيز گامهاى عملى خود را براى سازماندهى انقلاب و قيام آگاهانه مورد نظر خود و برقراى جمهورى سوسياليستى، برخواهيم داشت! که سناريو زندگى سياسى چندين ساله مان است.

شورا ها ارگان حاکميت مردم هستند!

بيان و فرموله برنامه حزب " يک دنياى بهتر " کاملا روشن و مشخص است و فکر ميکنم که کسى روى اين نکته هيچگونه ابهامى ندارد! بعضى از رفقاى موافق قرار بنوعى به ترويج صرف اين مسئله پرداخته اند. رفيق فاتح بهرامى هم قرار مزبور را مقايسه با مصوبه " تضمين حق مردم در تعيين نظام آتى و منشور آزاديها و... " که آنجا روى تصميم گيرى مردم از طريق شوراهاى مردمى در تعيين نظام آتى تاييد و تاکيد شده است. نموده و استنتاج کرده است، پس نبايد با تصويب اين قرار مخالف بود و... بايد بگويم که آن مصوبه به چيزى مشخص و حرکتى مشخص در جايگزنى حکومت آتى در ايران بعد از سرنگونى حکومت اسلامى، در رابطه با احزاب سياسى و مدعى قدرت سياسى است، که حق مردم را در تعيين نظام سياسى و حکومتى به رسميت نمى شناسند، جواب ميدهد و اصلا قابل مقايسه نيست. اينجا بحث اتخاذ و استنتاج سياست مشخص و عملى و در دستور حزب قرار گرفتن است که عملا ميخواهد مردم را در اين مقطع مشخص به پاى تشکيل شوراها که اگر تداعى کننده حاکميت مردم و داراى قدرت اجرايى مصوباتش نباشد، پشيزى نمى ارزد. فرا بخواند و مردم به پاى تشکيل آن بروند. صرفا ترويج سياسى و بيان تفاوت حاکميت مردمى " محتواى جمهورى سوسياليستى براى مردم نيست، اگر صرفا ترويج و تبليغ سياسى ميبود، که تاکنون هم شده است و لازم است که بيشتر هم نوشته شود و کار بشود " بايد در اين ارگان مردم تصميم بگيرند و مصوبات خود را در زندگى روزمره اجتماعى شان از هر لحاظ اجرا بکنند. که گفتم فعلا شرايط اين اجازه را نميدهد.

رفيق مصطفى صابر از رفيق کوروش سؤال ميکند، که هنوز روى بحث حاکميت حزبى هست؟

بايد با صراحت اعلام نمود که بايد بود. چرا نه؟ بقول رفقا حميد و کوروش، با شوار و بدون شورا بايد حاکميت سياسى را گرفت! سؤال به جايى نيست. ميتوان به سخنرانى هاى رفيق منصور حکمت در افتتاحيه کنگره سوم و موقعيت ويژه حزب و آيا پيروزى کمونيسم در ايران ممکن است؟ رجوع کرد.

منصور حکمت از تشکيل کابينه کمونيستى دارد صحبت ميکند. که عينا حاکميت حزب است. که در پروسه سرنگونى قطعا براى تشکيل اين ارگان حاکميت مردمى، ما تلاش خواهيم کرد زيرا ما صرفا توسط انقلاب و قيام و پراتيک آگاهانه مردم که سياستهايمان را انتخاب کرده و توسط ما به راست و چپ خواهند، چرخيد ميتوانيم قدرت سياسى را بدست آوريم و در دوره گذار و تثبيت سياسى اين حاکميت سياسى، خود نيز عملا بيشتر از هر کسى و حزبى دست بکار تشکيل اين نهادها و ارگانها خواهيم شد. زيرا ما روى دست اين مردن اقنلابى خواهيم توانست به حاکميت برسيم و قدرت سياسى و انقلابى خود را تداوم و تثبيت بخشيم.

به فاکتى تاريخى از تروتسکى در کتاب زنگى من اشاره خواهم کرد که ميتواندء اين سؤال رفيق مصطفى را هم بنوعى جواب بدهد. فاکت از مبحث در قدرت ص ٣٨٠- ٣٧٩

" قدرت مسخر شده است. دست کم در پتروگراد. لنين هنوز فرصت نيافته يقه اش را عوض کند. در چهره خسته، چشمان لنين، نگهبانى مى کنند. آن چشمها، دوستانه و آرام به من مى نگرند و با محظور، نزديکى درون را بيان مى دارند. با درنگ مى گويد: (( ميدانيد، بلافاصله پس از تحت تعقيب بودنها و شرايط غير قانونى بقدرت رسيدن ... )) او به دنبال اصطلاحى مى گردد و ناگهان به زبان آلمانى مى گويد: (( سر گيجه آور است. )) دستش را دايره وار به دور سر مى چرخاند. ما به هم چشم دوخته ايم و حتى لبخند هم نمى زنيم. تمام اين صحنه شايد دو دقيقه هم طول نکشيد. سپس باز کارهاى جارى شروع شد.

بايد حکومت را تشکيل داد. ما چند نفر عضو کميته مرکزى هستيم. جلسه اى پر شور در گوشه

يک اتاق. چه نامى را انتخاب کنيم؟ لنين انديشه کنان ميگويد: (( هر چه، فقط وزير نه، چه نام مهوع از رواج افتاده اى. )) من پيشنهاد ميکنم: (( ميشود گفت کميسر، ولى حالا تا بخواهيد کميسر هست. شايد سر کميسر؟ ... نه (( سر )) آهنگ بدى دارد. اما شايد (( کميسر خلق )) لنين تاييد کنان، ميگويد: (( کميسر خلق، شايد بتوان اين نام را انتخاب کرد. و دولت در مجموعه اش چى؟ ))

- (( شورا، بديهى است شورا ... شوراى کميسر هاى خلق، چطور است؟ ))

لنين تکرار ميکند: (( شوراى کميسر هاى خلق. عالى است، چه بوى انقلابى ميدهد... ))

" پايان نقل قول "

توده اى شدن حزب

رفقاى موافق تصويب قرار در اين مبحث تصويب و به پاى اين فراخون رفتن را بمثابه عملى براى توده اى شدن حزب تاکيد کرده اند. ميپذيرم که بايد توده مردم را بشيوه هاى متفاوت و در ابعاد اجتماعى جهت بحرکت در آوردن بايد، حول حزب سازماندهى و متشکل نمود. اما من خود به شخصه از توده اى شدن حزب، مبدل شدن سنتها و سياستهاى حزبى، در ابعاد اجتماعى را مبناى توده اى شدن حزب برداشت ميکنم و ميفهمم. که هرگاه حزبى سنتها و سياستهاى اجتماعى اش به سنتها و افکار عامه از لحاظ اجتماعى مبدل شد و مردم در حرکات مبارزاتى و روزمره خود بمناسبتهاى متفاوت و در اشکال مختلف آنها را بکار بستند و سنتهاى حزب بر افکار و عقايد جامع سنگينى بکند. ميتواند نشان از توده اى شدن حزبى سياسى و اجتماعى را بدهد. که مردم آنرا با اهداف سياسى و اجتماعى اش بعنوان آلترناتيو حکومت آتى انتخاب کرده اند و با فراخوانهايش توده هاى ميليونى مردم در ابعاد اجتماعى جابجا ميشوند. که آنگاه سازماندهى اين توده ميليونى در حزب و يا ديگر ارگانها ونهادهاى حاکميت، و... کار بسيار سهل و آسانى ميباشد.

همگى ما معتقديم که حزب بلشويک حزبى توده اى و اجتماعى بود که انقلاب کارگرى اکتبر را رهبرى و هدايت نمود و طبقه کارگر قدرت سياسى را کسب کرد و حکومت کارگرى از لحاظ سياسى مستقر گرديد. در صورتى که از لحاظ سازمانى بقول " اى، اچ، کار " در هنگام انقلاب کارگرى اکتبر، حزب بلشويک ٢٥ هزار نفر عضو داشت و شوراى کارگران و... در پطروگراد که مرکز اصلى انقلاب بود. تا سه هفته قبل از انقلاب اکتبر بلشويکها در اقليت بودند اما بنا به انتخابى که توده مردم از لحاظ سياسى و اجتماعى کردند، وسيعا به بلشويکها روى آوردند و در شورا نه تنها اکثريت را بدست آوردند، بلکه هيات رئيسه ى شورا را هم بدست گرفتند. مساله اصلى انتخابى است که توسط مردم انجام ميگيرد. و حزبى را توده اى و اجتماعى ميکنند. منظور به هيچ وجه اين نيست که بايد منتظر فرصت بود و تا بوجود نيامدن آن شرايط نبايد تلاش کرد و فرصتها را نساخت. اما بايد واقعيات را به رسميت شناخت تا بتوان آنگاه با دقت هر چه بيشتر و با اطمينان خاطر موانع سر راه، را در هم شکست و راه پيشرويها را هموارتر نمود. اين خصوصيت حزب و جنبشمان ميباشد و صرفا منتظر بوجود آمدن فرصت نخواهد نشست. بلکه با چشم دوختن در واقعيات هر چند تلخ، براى تغيير آن و فرصت بوجود آوردن، کوشيده است و بايد کوشيد. و...

اميدوارم که توانسته باشم منظور و درک خود از توده اى شدن حزب را با اين بيان فشرده رسانيده باشم.

در رابطه با تشکيل بنکه ها ى محلات در شهرهاى کردستان

رفيق محمد آسنگران به تشکيل بنکه هاى محلات در کردستان همچون تشکلهايى اشاره کرده است و آنها را بعنوان مثالى زنده و زمينى در رابطه با موافقت با تصويب قرار آورده است.

بايد بگويم که اين تبيين از لحاظ تاريخى درست نيست. حال چک کسى و يا تشکلى مبتکر و طراح ايجاد و تشکيل بنکه هاى محلات بود، مورد مناقشه نيست. زيرا بنکه هاى محلات در کردستان زمانى بوجود آمد، که حاکميت کامل احزاب سياسى بود و حکومت اسلامى هيچگونه دخالت و حاکميتى نداشت. و مردم در آزادى کامل به بنکه ها رفت و آمد ميکردند در جلساتش شرکت ميکردند و در رابطه با اداره محل خود تصميم ميگرفتند و حکومت اسلامى به هيچ وجه نميتوانست مزاحمتى براى مردم ايجاد بکند.

اما، حال بحث ديگرى است. و اصلا قابل مقايسه از لحاظ زمانى و شرايط سياسى و اجتماعى با همديگر نيستند.

شاد و موفق باشيد

##############################