نکاتى پيرامون ملاحظات کورش مدرسى "در باره قطعنامه و بيانيه"

على جوادى

رفقا

من نکاتم در مورد بحث رفيق کورش را بطور خلاصه و بند وار در زير بيان کرده ام. در يادداشت کورش مطالبى وجود دارند که من نه تنها با مضمون آنها مخالفم بلکه شيوه پيشنهادى پيشبرد اين بحث را در حال حاضر بحال تشکيلات مضر ميدانم. چرا؟

١- کورش ميگويد: <<قطعنامه پيشنهادى رفيق حميد هم نه تنها به صورت مساله اى که من داشتم جواب نميدهد بلکه به آن ضرر ميرساند.>> منهم با کورش موافقم که قطعنامه پيشنهادى به صورت مساله کورش الزاما جواب نميدهد. ذکر اين نکته از جانب کورش توضيح واضحات است. اتفاقا اين بنظر من نقطه قدرت قطعنامه است. قرار نبود که قطعنامه به صورت مساله کورش پاسخ دهد. قرار بود به آنچه که مورد توافق دفتر سياسى بود جواب دهد. صورت مساله مورد نظر کورش اساسا مورد توافق اکثريت نبود که مبناى بحث و قطعنامه قرار گيرد. اگر تاريخ اين بحث را بياد داشته باشيم، قطعنامه پيشنهادى کورش که ابتدا به هيات دائم و سپس به دفتر سياسى ارائه شد مورد توافق اکثريت دفتر سياسى نبود. از اينرو هم مبنا قرار نگرفت.

٢- کورش ميگويد اين قطعنامه بعلاوه : <<ابزار خاصى به حزب براى تعرض نميدهد.>> اين نظر کورش است. نظر من اين نيست. طبيعى هم هست که کورش اينطور به قطعنامه نگاه کند. اما چه ميشود کرد؟ ما بحث کرديم. دويست صفحه مطلب نوشتيم. جلسه دفتر سياسى داشتيم. تصميم گرفتيم که حميد قطعنامه مورد نياز را بر مبناى مباحثش تدوين کند. آيا کورش معتقد است چون خودش فکر ميکند که قطعنامه ابزار خاصى براى تعرض بدست نميدهد، کل اين پروسه که به اينجا رسيده بايد دود شود و به نقطه صفر بازگرديم؟ آيا خود کورش اين روش را در مورد هر بحثى و از هر جانب هر رفيق ديگرى مورد تائيد قرار ميدهد؟

٣- کورش ميگويد: <<حزب کمونيست کارگرى آمادگى فکرى و عملى ورود به دوران بشدت پيچيده سرنگونى جمهورى اسلامى و بخصوص بعد از آن را ندارد.>> بسيار خوب. اين نظر کورش است. البته يک مقدارى حکم غليظ و شديدى است. اما بر مبناى همين نظر و درک، کورش تزهايش را در پلنوم ١٦ ارائه کرد. بر مبناى اين درک کورش تحليل خودش را از سير اوضاع و موضعگيريهاى لازم تدوين کرد. در هيات دائم به بحث گذاشت. در دفتر سياسى پيرامون آن بحث شد. اما اين تزها و سياستهاى منبعث از آن، شرکت در دولت موقت از نوع حجاريانى، متاسفانه و يا خوشبختانه رد شدند. تز علم کردن پرچم مجلس موسسان رد شد. نقد شد. کورش هم قبول کرد که اشتباه کرده است. حالا چرا دفتر سياسى بايد اين بحث را از دستور خارج کند؟ حتما کورش در زمانى ديگر ميتواند بحث خودش را مجددا مطرح کند. حتما رهبرى حزب هم اين تزها را ميشنود، ميخواند، و اگر لازم بود در دستور بحث قرار ميدهد. اگر موافق بود تصويب ميکند و اگر مخالف بود رد ميکند. من بر خلاف کورش معتقدم که اتفاقا بيانيه و قطعنامه ابزارى قوى براى ورود عملى به پروسه پر پيچ و خم دوران پيشاروى ما بدست ما ميدهد. اتفاقا حزب ما را در موضع تعرضى در بحث قدرت سياسى قرار ميدهد. بر عکس کورش من فکر ميکنم که بحث "دولت موقت" کورش و تزهايش به ما ضربه ميزند. به نظر من به ما "آمادگى فکرى و عملى" اى ميدهد که فقط ما را ضعيف ميکند.

٤- کورش ميگويد : <<يکى از محورهاى انتقاد به طرح رفراندوم و مجلس موسسان اين است که ارگان اجرا يا اجلاس آنرا مسکوت ميگذارد. همين سئوال از طرح ما هم هست. اين حقوق مردم را چه کسى بايد تضمين کند؟>> و اضافه ميکند: <<جواب از نظر من همان دولت موقت است.>> اين برگشت روشن کورش به تز قبلى خودش در مورد "دولت موقت" است. ايرادى ندارد. اما همان سياستهاى است که نقد شده است. بنظر من ما سياست عملى مان را در مورد "دولت موقت" مورد نظر کورش روز خودش بايد تعيين کنيم. بگذاريد چنين موجودى حتى نطفه اش بسته شود. در اين باره امروز فقط ميتوانيم اصول سياسى خودمان را توضيح دهيم. کارى که مثلا بلشويکها در دو تاکتيک در قبال دولت موقت منبعث از قيام مطرح کردند. شرکت در چنين دولتى از جانب ما قبح نيست. اما اين که مساله ناروشنى نيست. کشف عجيب و غريبى نيست. سلاح عجيبى هم به ما بدست نميدهد. اما تمام مساله اين است که قبل از اينکه حتى چنين "دولت موقتى" نطفه اش شکل بگيرد ما داريم قدرت شوراها را در جامعه بيان ميکنيم و شکل ميدهيم. ما امروز مجمع نمايندگان شوراهاى مردم را بعنوان ارگان تعيين حاکميت آينده در ايران بيان ميکنيم. فردا بعنوان خود حاکميت مردم و ارکان جمهورى سوسياليستى. در اين دوران در قبال دولت موقت بر حسب اينکه دولت موقت چه سياستى در قبال مطالبات مردم اتخاذ ميکند ما در روز معين اعلام نظر خواهيم کرد. آيا آنروز فقط در اپوزيسيون خواهيم بود؟ جواب مساله از پيش روشن نيست. اصولمان عدم شرکت نيست. بايد ديد. صلاحمان را بايد در روزش معين کنيم. بلشويکها سياست اصولى شرکت در دولت موقت را داشتند. اما در هيچ دولت موقتى شرکت نکردند. به صلاح خود ندانستند. شوراها تبديل به قدرت کردند. اما مساله اين است که بيان هر گونه طرح دولت "ائتلافى" از جانب ما از هم اکنون فقط به ضرر ماست. ما را کم جلوه ميدهد. ما امروز براى کل قدرت سياسى در شرايط حاضر مبارزه ميکنيم. اگر نتوانستيم بحث ديگرى است که بايد روز خودش ديد تحولات سياسى چه شکلى به خود گرفته است. بعلاوه مگر نميتوان تصور کرد در جامعه قدرت دوگانه و چندگانه شکل بگيرد. مگر نميتوان تصور کرد که شوراها در حيطه قدرت خود اين اختيارات مورد نظر کورش را تضمين کنند؟ در بحث کورش بنظر يا ما قدرت سياسى را گرفته ايم يا بايد در دولت "ائتلافى" شرکت کنيم تا قوى باشيم و از همين الان هم بايد بگوئيم که شرط ما براى شرکت در دولت چيست؟ اين سياست براى ما مضر است و نه بحث قطعنامه و بيانيه!

٥- کورش ميگويد بحثش را در سمينار مرکزى حزب مطرح خواهد کرد. تاريخش را هم معين کرده است. بسيار خوب. اما چرا اين بحث را در مقابل جلسه دفتر سياسى مطرح ميکند؟ چرا بخاطر اينکه کورش مايل است بحثش و يا هر بحثى را در سمينار مرکزى مطرح کند بحث قطعنامه و بيانيه بايد از دستور جلسه دفتر سياسى خارج شود؟ آيا اين پيشنهاد دور زدن دفتر سياسى نيست؟

در خاتمه : من معتقدم که ما در اين جلسه دفتر سياسى بحث قطعنامه و بيانيه را به بحث بگذاريم و کارمان را به پيش ببريم.

١٤ اکتبر ٢٠٠٢