ملاحظاتى ديگر

"بحث را کجا بايد متمرکز کرد؟"

على جوادى

١١ سپتامبر ٢٠٠٢

نوشته جديد رفيق کورش مدرسى بحث ارزيابى از روند اوضاع سياسى و سياستهاى ما در قبال شرايط جديد پس از سقوط جمهورى اسلامى را به اجزاء معينى تفکيک ميکند. بحث خلاء در استراتژى سياسى ما براى کسب قدرت سياسى، بحث روش برخورد به "دولت موقت" (بخصوص دولت از نوع حجاريان). اين تفکيک به تمرکز بحث کمک ميکند و روشنتر ميتوان بحث را به پيش برد و از اين لحاظ مفيد است. اما من ملاحظات معينى در هر دو بخش بحث کورش و پيشنهادات معينى دارم که بطور خلاصه و نکته وار به آنها ميپردازم.

١- روش برخورد به "دولت موقت" در بحث کورش دولت موقت پس از سرنگونى دولتى است که جناحى از دوم خرداد، "حجاريان" و امثالهم آن را ايجاد ميکنند، چرا که به قدرت نزديکترند. مستقل از اينکه اين سناريو واقعى است يا نه؟ چقدر احتمال وقوع دارد يا نه؟ يک مساله اساسى است. و آن سياست و روش ما نسبت به چنين دولتى در صورت شکل گيرى است. اينجا ديگر اختلاف بر سر روند ارزيابى از اوضاع سياسى نيست بلکه در روش برخورد به يک سناريوى تصوير شده است. موضع ما در چنين شرايطى چه بايد باشد؟ اينکه ما چه فراخوانى بايد بدهيم؟ به مردم در اين مورد چه بايد بگوئيم؟ ماهيت اين دولت را چگونه ارزيابى ميکنيم، بحثى جدى و تعيين کننده است. کورش فراخوان شرکت در اين دولت را ميدهد. فشار سياسى از بالا و از پايين! اين سياست بنظر من کاملا نادرست و زيانبار است. ما را در نزد توده هاى مردمى که با تلاش خود رژيم را دچار دگرگونى و تغيير کرده اند، ايزوله و منزوى ميکند. ما مجاز نيستيم فراخوان به شرکت در چنين دولت فرضى اى را بدهيم. اين دولت بقاياى ارتجاع حاک است. دولت تداوم ارتجاع است که براى حفظ حاکميت بوروژازى شايد حاضر به سازش با بخشهايى از بورژوازى پرو غربى بشود و يا طى پروسه اى اينقدر دست به دست بشود که مورد توافق آمريکا و راست پرو غربى واقع شود. اما در هر حال فراخوان عمومى ما بايد کماکان تداوم انقلاب مردم، تدوام اعتراض عمومى مردم، عدم فرصت دادن به اين رژيم براى تحکيم خود و غيره باشد. هر نيرويى که با اين دولت فرضى به توافق برسد را بايد افشاء و ايزوله کنيم. اينکه پيشبرد اين سياست چه روال و چه سيرى را پيدا خواهد کرد يک امر است، اما اينکه چه جهتى را ما بايد اتخاذ بکنيم امر ديگرى است. شرکت در اين دولت يا فراخوان براى به زير کشيدنش! اين دو سياست کاملا متفاوت است. اينکه همان فردا فراخوان "قيام" را ميدهيم و يا نه کاملا بستگى به موقعيت ما در جامعه، تصورات مردم نسبت به اين حکومت و غيره دارد. و کاملا فهميده شده است که فراخوان براى قيام محتاج يک پروسه سياسى است. پروسه اى که بخش قابل ملاحظه اى از مردم را به ضرورت قيام متقاعد کرده باشد. اما قبل از آن بايد سياست سرنگونى و به زير کشيدن چنين دولتى در دستور قرار گرفته باشد. اينکه اين سرنگونى مسالمت آميز طى ميشود يا با توسل به قيام امرى است مربوط به شرايط خاص و زمان مورد نظر و روش اين دولت نسبت به خواستها و مطالبات ما و مردم.

٢- بحث خلاء سياسى، کدام خلا؟

همانطور که از بحثهاى تاکنونى پيداست تصوير ما از اين خلاء کذايى يکسان نيست. ظاهرا از يک چيز صحبت نميکنيم. و يا دو درک و استنباط از جايگاه و نقش اين خلاء داريم. در ابتدا بايد گفت که اين خلاء به نظر من چى نيست؟

بر خلاف نظر کورش اين طرحى براى گذار مسالمت آميز بطور على العموم نيست. طرحى براى روشن کردن جايگاه بحث گذار مسالمت آميز در مقابل گذار قهر آميز در جامعه نيست. اين يک "خلاء استراتژيک" در سياست ما براى کسب قدرت نيست. بحثى "اصولى تر، تئوريک تر" نيست. در برنامه حزب راجع به مساله گذار مسالمت آميز بطور اصولى و کلى صحبت شده است. اين مبحث به لحاظ تئوريک و اصولى اصلا جديد نيست. احتمال وقوعش هم در شرايط حاضر بسيار کم است. ما همواره به مثابه نيرويى مسئول و اجتماعى خواهان سير کم مشقت تحولات جامعه بوده ايم و در هر شرايطى هستيم. تاکنون به کرات تبليغات بورژوازى در مورد "خشونت" طلبى کمونيستها را خنثى کرده ايم. کارى که مدتهاست داريم ميکنيم. کورش ميپرسد: "آيا اگر دولتى آزاديهاى دمکراتيک را به رسميت بشناسد بازهم قيام سياست حزب ماست؟ حزب کمونيست کارگرى بعنوان يک حزب مدعى قدرت بايد پاسخ به اين سئوال را داشته باشد." اين سئوال بيش از حد ساده اى است. جواب هم بسادگى در هر شرايطى روشن است. نه! اما اين مساله و معضل محورى ما نيست. وجود چنين شرايط براى ما "دام" نيست! سياستى است که تا بحال دنبال کرده ايم و در باره اش نظر کاملا روشنى داريم. اما سياستى است که در تبليغش بايد کمال ملاحظه و دقت را در شرايط حاضر و در شرايط حاکميت جمهورى اسلامى بکار برد.

اما راجع به کدام خلاء بايد صحبت کرد و براى آن طرح داشت؟ خلاء مورد نظر من چگونگى تعيين نظام آتى در شرايطى است که ما قدرت و نيروى آن را نداريم تا سرنوشت قدرت را يکسره کنيم. فضاى سياسى جامعه باز شده است. وليکن در جامعه يک خلاء قدرت يا چندگانگى قدرت موجود است. نوعى از جمهورى اسلامى ميتواند باشد، ميتواند نباشد. اصل وجود خلاء قدرت سياسى و نيرو براى يکسره کردن قدرت است. خلاء به عبارت ديگر در استراتژى ما براى کسب قدرت سياسى نيست. خلاء قدرت در جامعه است. و سئوال اين است که در اين شرايط خلاء قدرت چگونه و با چه طرحهايى ميتوانيم به قدرت فائقه تبديل شويم و شرايط را به سود خود دگرگون کنيم.

مساله خودش را به اين صورت براى من مطرح کرده است. امروز سلطنت طلبان ميگويند که ما براى تعيين نوع نظام آتى رفراندوم ميگذاريم. ظاهرا معقول و عوام پسند است. مردم در يک رفراندوم نوع حکومت را تعيين کنند. از ما و ديگران هم ميخواهند که در اين پروسه شرکت کنيم. و براى سرنگونى رژيم مساله اتحاد نيروها را مطرح ميکنند. اتحاد براى سرنگونى + رفراندوم براى تعيين نوع حکومت. مجاهدين هم مساله دولت موقت منتخب خودشان و مجلس موسسان را مطرح ميکنند. که البته کسى نه خودشان و نه طرحشان را جدى ميگيرد. ما در مقابل بحث "اتحاد" سلطنت طلبان و يا راست پرو غربى بحث "انتخاب" و ضرورت ديالوگ ميان اپوزيسيون و تعيين قواعد مبارزه سياسى ميان نيروهاى اپوزيسيون را داريم. (هر چند که بايد بيانيه قواعد مبارزه نيروها براى تحقق افق و اهدافشان را تدوين کنيم. من در بحث در مقابله با مجاهدين و در مناظره هاى تلويزيونى بارها و بارها اين بحث را مطرح کرده ام) اما در مقابل بحث رفراندوم چه ميگوئيم؟ پوچ بودن رفراندوم را افشاء کرده ايم. هيچ جامعه اى تاکنون سرنوشت خودش، نوع نظام مطلوبش، را با رفراندوم روشن نکرده است. مشروعيت بخشيدن به نظام اما مساله ديگرى است. اما چه بحث اثباتى و معينى براى نيرو جمع کردن در پس اين شرايط داريم؟ طرح مجلس موسسان طرح و نقشه جنبش ما نيست. با اصول پايه اى ساختار حکومتى ما در تناقض است. بعلاوه طرح ديگران است. مجاهدين و بخشهايى از جنبش ملى اسلامى آن را نيز مطرح کرده اند. و عملا و بر خلاف تصور کورش منتج به نگهداشتن مردم در صحنه و در خيابان نميشود. اتخاذ اين طرح تير زدن به پاى خودمان است. و خوشبختانه کورش به اين نتيجه رسيده است که اين طرح را بايد کنار گذاشت.

من با طرح امير موافقم که بايد مجمع نمايندگان شوراهاى مردم را براى تعيين نوع نظام آتى در چنين شرايط خلاء سياسى در جامعه مطرح کرد. اين طرح مبتنى است بر تلاش براى ايجاد شوراهاى مردم، شوراهايى که هم اکنون بايد فراخوان تشکيل آن را به فوريت در دستور کار خود قرار دهيم. اين طرح مطابق با الگوى ساختارى ما از اداره و نظام سياسى مورد نظرمان است و ميتوان تمام قدرت استدلالى مطلوبيت شوراها و نقش مردم در سرنوشت سياسى خود را پشت اين طرح و ضرورت آن قرار داد. بر مبناى اين طرح شوراها نه تنها نطفه هاى قدرت سياسى آتى هستند. نه تنها شکل مورد نظر ما براى اداره جامعه هستند، بلکه علاوه بر آن مجمع يا کنگره نمايندگان شوارهاى مردم (من طرفدار کنگره نمايندگان شوراهاى مردم هستم) مکانيسمى براى تعيين نوع نظام آتى در صورت وجود خلاء قدرت در جامعه تعريف ميشود. ظرفى هستند که ميتوانند و بايد سرنوشت نظام را در شرايط خلاء سياسى قدرت تعيين کنند. به اين شوراها و مجمع نمايندگانش ميتوان هزار بار و هر روز و در هر جا بطور اصولى فراخوان داد، تبليغ کرد که قدرت جامعه از آن شما مردم متشکل در شوراهاست. اگر ما قدرت را بگيريم به شوراها منتقل ميکنيم. هر جا که قدرت را بگيريم پروسه انتقال آنرا به شوراهاى مردم شروع ميکنيم. و الگوى جامعه مورد نظر خود را متحقق ميکنيم. ميشود به اين کنگره فراخوان داد که راى به انحلال خود ندهيد. اشکال ديگر به اصطلاح دخالت در سرنوشت و سوخت و ساز جامعه را نپذيريد. به پارلمان و حکومت پارلمانى نه بگوئيد. به سلطنت نه بگوئيد. خود را قدرت اعلام کنيد. قدرت را از آن خود اعلام کنيد. اين شوراها و کنگره بر خلاف تصور قبلى کورش در عين حال ظرفى براى شرکت همه احزاب در سرنوشت سياسى جامعه است. ما در اين کنگره نمايندگان خودمان را خواهيم داشت. از درون و بيرون فشار سياسى براى تعيين جهتگيريهاى آن را در دستور کار خود قرار خواهيم داد. با قبول اين طرح در مقابل آلترناتيوهاى موجود مشروعيت بيشترى پيدا ميکنيم. مواضع ما در قبال اوضاع متحول جامعه چند بعدى و همه جانبه تر ميشود.

٣- ملاحظاتى پيرامون چگونگى طرح "تعيين نظام آتى"

اما اين طرح را چگونه بايد مطرح کرد؟ چه ملاحظاتى پيرامون تبليغ آن وجود دارند؟ طرح "تعيين نظام آتى" طرح و پلان "ب" ما است. ما به يکباره ظاهرا و از قرار "دمکرات" نشده ايم که همه نيروها براى تعيين نوع نظام آتى کنگره تشکيل دهند. طرح "آ" ما همان انجام انقلاب اجتماعى براى استقرار حکومت کارگرى و جمهورى سوسياليستى است، حال چه با قيام، چه بطور مسالمت آميز. در هر شرايطى. از الان براى ايجاد چنين شرايط و تحقق چنين تحولى ميکوشيم. اين طرحى براى دوران خلاء و چندگانگى قدرت در جامعه است. طرحى براى شرايطى است که قدرت از آن ما نيست اما از آن ديگران هم نيست. ما هستيم، ديگران هم هستند. اما سرنوشت قدرت همچنان باز است. به عبارتى "طرحى بيراهه" براى رسيدن به طرح "آ" است. و بهمين صورت و در پرتو و سايه طرح "آ" بايد تبليغ و بيان شود. نبايد تصويرى دهد که ما از اکنون براى اجرا و رسيدن به اين طرح فعاليت ميکنيم و يا اين طرح مطلوب براى رسيدن به نوع نظام آتى مان است. به اين اعتبار بهيچوجه نبايد اين طرح را بصورت مطالبه و خواست در مقابل "دولت موقت" بخصوص از نوع "حجاريان" آن مطرح کرد. فراخوان ما به دولت از نوع حجاريان سرنگونى فورى آن است. فراخوان ما محاکمه خود آقاى حجاريان به جرم جنايت عليه بشريت است.

٤- چند سئوال؟

الف - آيا ما مجازيم اين طرح را در شرايط حاضر مطرح کنيم؟ بنظر من آرى؟ اما با همان ملاحظاتى که در طرح سناريوى سياه داشتيم. با همان دقتى که جايگاه و نقش هر کدام از اين طرحها را مطرح کرده ايم.

ب - آيا اين طرحى در قبال دولت موقت، از هر نوعش، است؟ بنظر من نه و نبايد به اين صورت تبليغ و بيان شود. اين طرحى براى قدرت گيرى و مشروعيت بخشيدن به آلترناتيو ما و خود ما در شرايط خلاء قدرت در جامعه است. حلقه اى در رابطه با گسترش و جمع کردن مردم به دور راه حلهاى ماست.

ج : آيا اين طرح ما را فقط در اپوزيسيون نگهميدارد؟ بنظرم نه. ما هم در کنگره شوراها و هم در بيرون آن براى سوق دادن اوضاع به سمت آلترناتيو خود تلاش خواهيم کرد. کارى که بلشويکها در شوراى کارگران و دهقانان و سربازان کردند. اين ميتواند قدرت دو گانه را شکل دهد که در زمان خودش بايد به قدرت منحصر در جامعه تبديل شود، و يا تبديلش کرد.

د : آيا اين طرحى براى گذار مسالمت آميز است؟ هم آرى هم نه! آرى، اگر سير تحولات کاملا بطور دمکراتيک پيش رود. نه، چرا که هر جا که ما بتوانيم و نيروى آن را داشته باشيم با قدرت خود طرح "آ" را پياده و اجراء خواهيم کرد. نه، شايد حتى مجبور شويم در شرايطى بطور مسلحانه از وجود کنگره نمايندگان شوراها در صورتيکه بورژوازى و يا نيروهاى ديگرى خواهان ملغى کردن آن شوند، از وجود آن مسلحانه دفاع کنيم.

ح - آيا بايد با اپوزيسيون بر سر اين طرح امروز به توافق رسيد؟ بنظرم با اين طرح ميتوان و بايد طرح رفراندوم و مجلس موسسان را بى اعتبار کرد و کنار زد. ميتوان توپ را به زمين آنها انداخت و فشار سياسى جدى اى به آنها وادار کرد. آيا نيروهاى اصلى اپوزيسيون با اين طرح موافقت ميکنند؟ تصورم اين است که نه! حداقل نه در شرايط حاضر. اما اين طرح مبناى فشار جامعه و مردم به نيروهاى مدافع طرحهايى از نوع رفراندوم و مجلس موسسان ميشود.